دعاى ابراهيم(ع)
دعا در اسلام به عنوان مغز عبادت شناخته شده است. همان گونه كه انسان به مغز خود بستگى دارد، عبادتنيز به دعا بستگى دارد.دعا نخستين مظهر ايمان انسان و بندگى خدا و تسليم دستورات اوست. نوع دعا از حقيقت انسان پرده
برمىدارد كه در درخواستهايش در پى منافع مادى است يا درجات روحى.قرآن برخى از دعاهايى را كه بر زبان ابراهيم(ع) جارى شد، برايمان يادآورى مىكند. دعاهايى كه
خواننده مىتواند اوج و بلنداى روح ابراهيم(ع) و جايگاهى را كه كسب كرده و وى را محبوب خدايش ساخته
بود، ملاحظه كند.آن حضرت در دعايش در پى خواستههاى دنيايى نبود؛ زيرا آن دعاى مؤمنى بود كه خدا را
[آن گونه كه بايد] شناخته بود و غير از خدا همه چيز در نظرش كوچك به شمار مىآمد. وى كسى بود كه لذّت
ايمان را چشيده بود و در جستجوى مراتب بالاى آن بود.اينك به برخى از دعاهاى ابراهيم(ع) كه الگوهايى بس جالب از اوج روحى آن حضرت است اشاره مىكنيم:رَبِّ هَبْ لِى حُكْماً وَأَلْحِقْنِى بِالصّالِحِينَ * وَاجْعَلْ لِى لِسانَ صِدْقٍ فِى
الآخِرِينَ* وَاجْعَلْنِى مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ * وَاغْفِرْ لِأَبِى إِنَّهُ كانَ
مِنَ الضّالِّينَ * وَلا تُخْزِنِى يَوْمَ يُبْعَثُونَ * يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَلا بَنُونَ *
إِلّا مَنْ أَتى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ؛(3)خدايا مرا فرمانروايى ده و به بندگان صالح ملحق ساز و نامم را بر زبان اقوام آينده نيكو گردان و مرا
از وارثان بهشت پر نعمت قرار داده و از پدرم (پدر بزرگم) درگذر. او از گمراهان است و آن روز كه مردم
برانگيخته مىشوند و مال و فرزندان سودى نمىبخشند مرا رسوا و خوار مگردان و تنهاكسانى سود
مىبرند كه با اخلاص به درگاه خدا آيند.ابراهيم(ع) در اين دعاها از خداى خود درخواست كرده است كه بدو حكمت و دانش عطا كند تا به وسيله آن
ارزشهاى سره را از ناسره باز شناسد و يا از خداى خويش خواست به او توانى دهد تا ميان مردم به حقّ
داورى كند، چنان كه از پروردگار خود طلب كرد او را براى انجام كارهاى شايسته موفق گرداند تا در زمره
شايستگان درآيد و پس از مرگش به خوبى و نيكى از او بيان شود و از كسانى باشد كه در آخرت، خشنودى خدا را
كسب كرده و به بهشت جاودان راه يابد و خداوند، كفر و گمراهى پدرش را ببخشايد، همچنان كه ابراهيم(ع)از خدايش مسألت كرد، در روزى كه مردم براى حسابرسى از قبرهايشان برانگيخته مىشوند، خداوند او را
به خوارى و ذلّت دچار نسازد.آن روز كه، مالهاى اندوخته شده، سودى به حال گناهكار ندارد؛ زيرا
نمىتواند او را از عذاب الهى مصون نگه دارد، همانگونه كه فرزندانش هر چند شايسته باشند به او
سودى نمىرسانند. هيچ چيز انسان را نجات و رهايى نمىبخشد، مگر اينكه با قلبى عارى از كفر و نفاق و
برخوردار از صفات پسنديده به ديدار خداى خويش برود.ابراهيم و اسماعيل خداى خويش را مىخوانند:رَبَّنا وَاجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنا
مَناسِكَنا وَتُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ * رَبَّنا وَابْعَثْ فِيهِمْ
رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكْمَةَ
وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ؛(4)بار خدايا، به ما توفيق ده تا از مخلصين تو بوده و تسليم دستورات تو باشيم و از فرزندان و نسل ما
افراد مخلصى براى خود مقرر دار و شيوه پرستش خودت را به ما بياموز، توبه ما را بپذير، به راستى كه تو
توبه گناهكاران توبه كننده را مىپذيرى؛ زيرا تو نسبت به آفريدههايت مهربان هستى. بار خدايا، در
نسل ما پيامبرى از خودشان برانگيز كه آيات و نشانههاى دالّ بر وجود و يگانگى و مقام عظمايت را بر
مردم بخواند و كتابى را كه تو بدو وحى كرده و دستورات دينت در آن آمده بدانان بياموزد، همانگونه كه
حكمت را كه راز و رمز و اهداف و خير و صلاح در احكام شرعى است به آنان مىآموزد و روح و روان آنها را
از آداب و رسوم ناروا و صفات ناپسند پاك گرداند.