زينب دختر جَحش - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رسول خدا(ص)
از او خواستگارى به عمل آورد، وى به حضرت عرض كرد: «سنّ من زياد است و عيالمندم و در اين سن عار دارم
ازدواج نمايم». حضرت در پاسخ او فرمود: «سن من بيشتر از توست و روزى عيال را خداوند مى‏دهد و از خدا
مى‏خواهم كه حالت عارداشتن را از تو دور گرداند».

آيا اين ازدواجى است كه منظور از آن لذت بردن است؟ هيچ كس چنين چيزى نمى‏گويد، اين ازدواجى است كه
حضرت خواسته بدان وسيله اين بانوى گرامى را احترام كند و او وفرزندانش را يارى نمايد و او را خرسند
گرداند تا پاداش جهاد و تلاش و شكيبايى او باشد.

زينب دختر جَحش

رسول خدا(ص) او را بدين سبب به ازدواج خويش در آورد كه تا بر آداب و رسوم جاهليت خط بطلان بكشد. زينب از
قبيله قريش و از خاندانى شرافتمند به شمار مى‏رفت، وى دختر عمه رسول خدا(ص)و مادرش أميمه دختر
عبدالمطلب بود. زينب همسر زيدبن حارثه بود كه وى را طلاق داده بود.

زيد بن حارثه برده‏اى بود كه رسول خدا(ص)او را به فرزندى پذيرفت و از آن به بعد اعراب به او «زيد بن
محمد» مى‏گفتند و خداوند خواست زينب را به وسيله ازدواج با زيد مورد آزمون قرار دهد، تا حسّ تعصب
قبيله‏اى و افتخارات نسبى را كه در جزيرةالعرب رايج بود درهم بشكند، لذا وقتى كه پيامبر(ص) به زينب
ازدواج با زيد را عنوان كرد، زينب به جهت فخر به نسب و شرافت خاندان خود سر باز زد و به اين ازدواج تن
در نداد، و اين آيه شريفه نازل شد:

«وَما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضى‏ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ
لَهُمُ الخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً
مُبِيناً».

اينجا بود كه زينب دستور پيامبر خدا را پذيرا شده و با بى ميلى به ازدواج زيد در آمد و مدتى با زيد
زندگى كرد و سپس بين آنان ناسازگارى به وجود آمد. زينب با زيد به درشتى سخن مى‏گفت و به برترى نسب خود
بر او فخر مى‏كرد، تا كار به جايى رسيد كه زيد مجبور شد زينب را طلاق دهد.

خداوند به پيامبرش دستور
فرمود زينب را به ازدواج خود در آورد تا بر آيين «عدم جواز ازدواج با زن پسر خوانده» خط بطلان بكشد
(3) و پايه و اساس اسلام را آن گونه كه خدا مى‏خواهد بنا نمايد، ولى رسول خدا(ص) از بيم اين كه مبادا
منافقين بگويند پيامبر با زن پسرش ازدواج كرده، در امر ازدواج خود با زينب تعلل مى‏كرد تا اين كه از
ناحيه خداوند متعال مورد عتاب قرار گرفت:

«وَتَخْشى‏ النّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمّا قَضى‏ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً
زَوَّجْناكَها لِكَيْ لايَكُونَ عَلى‏ المُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِى أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا
قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً»(4).

پس از نزول اين آيه بود كه رسول خدا(ص) زينب را به ازدواج خويش در آورد. رسول‏اكرم(ص) زينب دختر عمه
خود را از كودكى مى‏شناخت، بنابراين اگر رسول خدا(ص) در پى لذايذ جنسى بود، چه چيز مانع ازدواج او با
زينب مى‏توانست باشد؟

و از سويى چگونه فردى حاضر مى‏شود دخترى را به ازدواج شخصى در آورد و پس از
آن‏كه شوهر كرد به او تمايل پيدا كند؟

ازدواج پيامبر با زينب جز براى امتثال امر الهى نبود كه برخى از عادات و رسوم جاهليت را از ميان
برداشته و عملاً پايه‏هاى دين اسلام را تثبيت نمايد تا در عقل و انديشه‏ها جاى گيرد.

جُويريه دختر حارث بن أبى ضرار

رسول گرامى‏اسلام(ص) جويريه را به خاطر علاقه‏مند ساختن دل قبيله او به اسلام و اعطاى آزادىِ از دست
رفته آنان، به ازدواج خويش در آورد.

جويريه از قبيله بنى مصطلق بود كه به رهبرى رئيسشان حارث بن أبى
ضرار به نبرد با پيامبر(ص) برخاستند، رسول خدا(ص) سرعت عمل به خرج داد و آنها را در خانه‏هايشان به
شكست واداشت و بسيارى از مردان و زنان و فرزندان آنها را اسير ساخت و اموال فراوانى را به غنيمت گرفت.

از جمله زنانى كه به اسارت در آمدند، جويريه دختر حارث بود كه در سهم غنيمتى يكى از مسلمانان قرار
گرفت.

جويريه خود را به صورت مُكاتَب از وى خريدارى كرد و سپس نزد پيامبر آمد و عرض كرد:

اى رسول خدا(ص)
من جويريه دختر حارث بن أبى ضرار هستم كه رئيس قبيله خود بود.

/ 300