مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَتَنْحِتُونَ الجِبالَ بُيُوتاً فَاذكُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَلا
تَعْثَوْا فِى الأَرضِ مُفْسِدِينَ؛(3)ياد آوريد آنگاه كه خداوند شما را پس از قوم عاد جانشين قرار داد و در زمين جايگزينتان ساخت تا از
هموارىهاى آن براى ساختن كاخها استفاده كنيد و از كوه براى خود خانههايى بتراشيد، بنابراين،
نعمتهاى خدا را ياد آوريد و در زمين فساد و تباهى نكنيد.
ثموديان در پى معجزه
قوم ثمود، پند و اندرز حضرت صالح(ع) را نپذيرفتند و آن گونه كه وى آنها را راهنمايى كرد، راه راست رانپيمودند، بلكه او را به هذيان گويى متهم ساختند و گفتند:جادو بر عقل و خِرَدش مستولى شده و بدو چنان
وانمود كرده كه فرستاده خداست. آنان ازحضرت خواستند معجزهاى بياورد تا دليل بر حقانيت پيامبرى او
ازنزد خدا باشد.ازاين رو خداوند ماده شترى را كه به صورت غير عادى آفريد، برايشان فرستاد و بدانها
دستور داد تا به آن شتر آسيبى نرسانند. نه آزار و اذيّت شود و نه آن را رَمْ دهند و نه وسيله سوارى
قرار گيرد و نه ذبح شود. خداوند آب آشاميدن آن را در روز معين قرار داد و استفاده مردم را از آب، در
روز ديگر مقرر فرمود و در صورت آسيب رساندنِ به آن شتر، آنها را به عذاب الهى تهديدكرد و سلامت آنان
را در گروِ سلامت آن شتر قرار داد:قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ المُسَحَّرِينَ * ما أَنْتَ إِلّا بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ
إِنْ كُنْتَ مِنَ الصّادِقِينَ * قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ
* وَلاتَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ؛
(4)بدو گفتند: تو جادوگرى. تو مانند ما بشر هستى و اگر راست مىگويى نشانه و معجزهاى ارائه بده. صالح
گفت: اين شترى است كه در روز مشخصى آب مىآشامد و شما نيز روز معينى براى آشاميدن آب داريد؛ بدان
صدمه و آسيبى نرسانيد، زيرا به عذاب روز قيامت گرفتار خواهيد شد.همچنين خداى متعال فرمود:إِنّا مُرْسِلُواْ النّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ * وَنَبِّئْهُمْ
أَنَّ الماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ؛(5)ما اين شتر را براى آزمايش آنها فرستاديم، مراقب آنان باش و صبر پيشه كن و آنها را آگاه ساز كه آب
ميان آنان و اين شترتقسيم شده و هر كدام روز مشخصى براى آشاميدن دارند.
اوج دشمنى
اين شتر مدتى ميان آنان بود و از گياهان زمين تغذيه مىكرد و براى آشاميدنِ آب يك روز مىرفت و روزديگر از خوردن آب باز مىايستاد. ترديدى نبود كه اين حالت عده زيادى از قوم صالح را به خود جذب كرده
بود، چرا كه آنها وجود اين شتر را نشانهاى به صدق نبوت و پيامبرى حضرت صالح مىدانستند. اما اين
كار، طبقهاشراف را به وحشت انداخت و آنها بر نابودى دولت خويش و سپرى شدن قدرت و شوكتِ خود، بيمناك
شدند؛ به همين دليل براى نابودى شتر نقشهاى كشيدند و در قبالِ حضرت صالح(ع) و همراهان مؤمنِ وى
موضعى خصمانه و كينهتوزانه گرفتند.صالح(ع) متوجه نقشه آنان گرديد و به آنها فرمود: اى قوم، چرا پيش از توبه، براى رسيدن عذابى كه به شما
وعده داده شده شتاب مىكنيد؟آيا از پروردگار خويش آمرزش نخواستيد تا شما را مورد رحمت و لطف خود
قرار دهد؟ولى قوم او در پاسخش گفتند:ما تو و گروندگانِ همراهت را به فال بد مىگيريم، زيرا پس از
آنكه تو رسالت خود را براى ما آوردى، قحطى و خشكسالى دامنگير ما شد.