زمانى كه يوسف هويّت خود را فاش ساخت و برادرانش فهميدند او وزير پادشاه است، در اين وضع هراس انگيز
احساس كردند كه چه جرم و گناه سنگينى را در حقّ او مرتكب شده اند، لذا به خطاى خويش اعتراف كردند و
گفتند: «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَإِنْ كُنّا لَخاطِئِينَ».يوسف با اين پاسخ
سرشار از مهر و عاطفه برادرى، و گذشت از آنچه درباره او كردند، بدانان فرمود: «لا تَثْرِيبَ
عَلَيْكُمُ اليَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ».
عدالت بين فرزندان
چگونگى رفتار با فرزندان به عدالت و مساوات، درسى است كه ما از داستان يوسف(ع) مىآموزيم. كودكطبيعتاً داراى صفت حسادت است و نياز به مهربانى و محبت پدر و مادر خود دارد، هر گونه كوتاهى در امر او
و مراعات نكردنِ احساسات وى، در او حقد و كينه نهانى به برادرانش را ايجاد مىكند.رشك و حسادت بين برادران زود پديدار مىشود و گاهى كه پدر و مادر يكى از فرزندان را بر ديگرى ترجيح
مىدهند، سبب بروز دشمنى بين آنان مىشود كه با گذشت زمان به قطع ارتباط بين خانواده مىانجامد.يوسف بسيار مورد علاقه و محبت پدرش يعقوب بود؛ زيرا يعقوب علايم و نشانههاى پيامبرى را در او
مىديد، به همين دليل او را بر ساير برادرانش ترجيح مىداد. همين قضيه سبب برانگيخته شدن بغض وكينه
آنها شد و نشانههاى آن نيز پديدار گشت.اين ماجرا و الهاماتى كه در مورد عظمت و جاه و مقام يوسف، به
يعقوب شده بود، يعقوب(ع) را بر آن داشت كه به وى هشدار دهد كه آن را براى برادران خود بازگو نكند و بدو
گفت: «يا بُنَىَّ لاتَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً».يكى ديگر از علل و اسبابى كه ميان فرزندان يعقوب در مورد يوسف دشمنى ايجاد كرد، تعدد همسران يعقوب
بود:وى چهار همسر داشت كه «راحيل» مادر يوسف و بنيامين، يكى از آنها بود. يعقوب(ع) به اين زن بيش از
ساير همسرانش علاقه داشت و همين سبب شد كه در هووهاى وى نسبت به او حسد و كينه ايجاد شد و سپس دشمنى،
از مادران به فرزندان منتقلشد.[البته] اين مشكل از امورى است كه مردِ داراى چند همسر را رنج
مىدهد و آن را برخى از اسرار قرآن مىتوان دانست كه فرمود:«فَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تَعْدِلُوا
فَواحِدَةً».
شعيب، ايوب، ذوالكفل
داستان شعيب(ع)
شعيب(ع) يكى از چهار پيامبران عرب است كه عبارتند از:هود، صالح، شعيب، و حضرت محمد(ص).نقل شده كهشعيب(ع) از جنبه فصاحت و بلاغت و برخورد پسنديده و مناسب وى در مورد دعوت مردم به ايمان به رسالت
خويش، «خطيب پيامبران» ناميده شده است. امّت آن حضرت، اهالى مَدْيَن بودند كه شهرى است در سرزمين
«معان» از نواحى شام كه از سمت حجاز نزديك درياچه لوط قرار دارد. مردم آن ديار عرب بوده و از آنجا كه
شهر آنان بر سر راه كاروانهاى بازرگانى قرار داشت، به تجارت و بازرگانى اشتغال داشتند.
گمراهى اهل مَدْيَن
مردم مدين به خدا ايمان نداشته و غير او را پرستش مىكردند و از نظر اخلاق بدرفتارترين مردم به شمارمىآمدند و در دادوستد كم فروشى مىكردند. خداوند شعيب(ع) را، كه فردى از خود آنان بود، به سويشان
فرستاد.وى آنها را به پرستش خداى يگانه دعوت كرد و خداى متعال اورا با معجزات خويش، پشتيبانى و
حمايت فرمود.