عدالت بين فرزندان - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وى اين كارها را در حالى انجام داد كه هنوز ناشناخته بود و نمى‏دانستند وى برادر آنهاست. و
زمانى كه يوسف هويّت خود را فاش ساخت و برادرانش فهميدند او وزير پادشاه است، در اين وضع هراس انگيز
احساس كردند كه چه جرم و گناه سنگينى را در حقّ او مرتكب شده اند، لذا به خطاى خويش اعتراف كردند و
گفتند:

«تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَإِنْ كُنّا لَخاطِئِينَ».

يوسف با اين پاسخ
سرشار از مهر و عاطفه برادرى، و گذشت از آنچه درباره او كردند، بدانان فرمود:

«لا تَثْرِيبَ
عَلَيْكُمُ اليَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ».

عدالت بين فرزندان

چگونگى رفتار با فرزندان به عدالت و مساوات، درسى است كه ما از داستان يوسف(ع) مى‏آموزيم. كودك
طبيعتاً داراى صفت حسادت است و نياز به مهربانى و محبت پدر و مادر خود دارد، هر گونه كوتاهى در امر او
و مراعات نكردنِ احساسات وى، در او حقد و كينه نهانى به برادرانش را ايجاد مى‏كند.

رشك و حسادت بين برادران زود پديدار مى‏شود و گاهى كه پدر و مادر يكى از فرزندان را بر ديگرى ترجيح
مى‏دهند، سبب بروز دشمنى بين آنان مى‏شود كه با گذشت زمان به قطع ارتباط بين خانواده مى‏انجامد.

يوسف بسيار مورد علاقه و محبت پدرش يعقوب بود؛ زيرا يعقوب علايم و نشانه‏هاى پيامبرى را در او
مى‏ديد، به همين دليل او را بر ساير برادرانش ترجيح مى‏داد. همين قضيه سبب برانگيخته شدن بغض وكينه
آنها شد و نشانه‏هاى آن نيز پديدار گشت.

اين ماجرا و الهاماتى كه در مورد عظمت و جاه و مقام يوسف، به
يعقوب شده بود، يعقوب(ع) را بر آن داشت كه به وى هشدار دهد كه آن را براى برادران خود بازگو نكند و بدو
گفت:

«يا بُنَىَّ لاتَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى‏ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً».

يكى ديگر از علل و اسبابى كه ميان فرزندان يعقوب در مورد يوسف دشمنى ايجاد كرد، تعدد همسران يعقوب
بود:

وى چهار همسر داشت كه «راحيل» مادر يوسف و بنيامين، يكى از آنها بود. يعقوب(ع) به اين زن بيش از
ساير همسرانش علاقه داشت و همين سبب شد كه در هووهاى وى نسبت به او حسد و كينه ايجاد شد و سپس دشمنى،
از مادران به فرزندان منتقل‏شد.

[البته‏] اين مشكل از امورى است كه مردِ داراى چند همسر را رنج
مى‏دهد و آن را برخى از اسرار قرآن مى‏توان دانست كه فرمود:

«فَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تَعْدِلُوا
فَواحِدَةً».

شعيب، ايوب، ذوالكفل

داستان شعيب(ع)

شعيب(ع) يكى از چهار پيامبران عرب است كه عبارتند از:

هود، صالح، شعيب، و حضرت محمد(ص).

نقل شده كه
شعيب(ع) از جنبه فصاحت و بلاغت و برخورد پسنديده و مناسب وى در مورد دعوت مردم به ايمان به رسالت
خويش، «خطيب پيامبران» ناميده شده است. امّت آن حضرت، اهالى مَدْيَن بودند كه شهرى است در سرزمين
«معان» از نواحى شام كه از سمت حجاز نزديك درياچه لوط قرار دارد. مردم آن ديار عرب بوده و از آنجا كه
شهر آنان بر سر راه كاروان‏هاى بازرگانى قرار داشت، به تجارت و بازرگانى اشتغال داشتند.

گمراهى اهل مَدْيَن

مردم مدين به خدا ايمان نداشته و غير او را پرستش مى‏كردند و از نظر اخلاق بدرفتارترين مردم به شمار
مى‏آمدند و در دادوستد كم فروشى مى‏كردند. خداوند شعيب(ع) را، كه فردى از خود آنان بود، به سويشان
فرستاد.

وى آنها را به پرستش خداى يگانه دعوت كرد و خداى متعال اورا با معجزات خويش، پشتيبانى و
حمايت فرمود.

/ 300