معراج
خداى متعال براى اينكه ايمان كسانى را كه بدو گرويدهاند در بوته آزمايش قراردهد و الطاف و عناياتخويش را بر فرستادهاش پديدار سازد، نشانههاى بزرگى از قدرت خويش را در شب معراج بدو نماياند.و او
را شب هنگام از مسجدالحرام در مكه، به مسجدالاقصى در قدس كه پيرامون آن را با بركت گرداند، سير داد
تا نشانههاى قدرت خود را بدو بنماياند، چنانكه فرمود:سُبْحانَ الَّذِى أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ المَسْجِدِ الحَرامِ إِلَى المَسْجِدِ
الأَقْصى الَّذِى بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ
البَصِيرُ؛منزه است خدايى كه بندهاش را شبانگاه از مسجد الحرام به مسجد الاقصى كه پيرامون آن را بركت
بخشيدهايم، سير داد تا نشانههاى قدرت خويش را بدو ارائه دهيم به راستى كه او شنونده بيناست.هنگامى كه رسول خدا(ص) با اين سرعت زايدالوصف به بيتالمقدس رسيد، حضرتابراهيم و موسى و عيسى(ع) را
با جمعى از پيامبران در آنجا ملاحظه كرد و آنها نماز جماعت را به امامت وى به جاى آوردند. و سپس دو ظرف
يكى از شراب و ديگرى از شير براى وى آوردند،رسول خدا(ص) ظرف شير را برگرفت و از آن نوشيد، ولى به ظرف
شراب اعتنايى نكرد، جبرئيل(ع) بدو گفت:اى محمد، به فطرت خويش رهنمون گشتى و امت خود را نيز هدايت
كردى و شراب بر شما حرام گرديد.پيامبر خدا(ص) از بيتالمقدس به آسمان انتقال يافت - يعنى به معراج رفت- و در آنجا بود كه نمازهاى
پنجگانه يوميه بر آن حضرت و امت وى واجب گرديد و پس از آن رسولاكرم(ص) به مكه بازگشت، و همه اين امور
در يك شب انجام پذيرفت.فرداى آن روز پيامبر اكرم(ص) آنچه را ديده و مشاهده كرده بود به اطلاع قوم خود رساند، برخى از قريش او
را تصديق و بعضى تكذيب كردند و برخى از انسانهاى سُست ايمان كه بدو گرويده بودند، مرتد شده و از دين
خارج گشتند.كفار قريش براى اينكه رسول خدا(ص) را امتحان كنند درباره اوصاف بيتالمقدس او را مورد پرسش قرار
دادند، چه اينكه ميان آنان افرادى وجود داشت كه بيتالمقدس را ديده بودند، حضرت جا و مكان آن را
برايشان توصيف كرد، آنها به برخى ديگر از خودشان گفتند:او راست مىگويد، و پس از آن از او درخواست
كردند كه آنها را در جريان امر شترانى كه حامل كالاى بازرگانى آنان از شام هستند قرار دهد. حضرت
تعداد شتران را بيان فرمود و اضافه كرد كه فلان روز هنگام طلوع آفتاب خواهند رسيد و پيشاپيش آنها
شترى خاكسترى رنگ وجود دارد.آنها در انتظار ماندند تا كاروان همان گونه كه پيامبر(ص) آن را وصف كرده
بود، از راه رسيد، ولى آنان هم چنان به كفر و عناد و كينهتوزى خويش ادامه دادند.
مدينه خاستگاه اسلام
زمانى كه رسول خدا(ص) ملاحظه كرد قريش دعوت او را نمىپذيرند و جز اندكى از آنان ايمان نياوردهاند،در موسمهايى كه اعراب براى خود داشتند، از شهر خارج مىشد ودعوت خويش را بر قبيلههاى عرب عرضه
مىكرد. برخى از آن قبايل دعوت او را با بىاحترامى و بعضى محترمانه رد كردند.از جمله كسانى كه
پيامبر(ص) خود را به آنان معرفى كرد گروهى از اعراب يثرب (مدينه) بودند كه هنگام ديدار با آنها فرمود:شما كه هستيد؟گفتند: ما عدهاى از قبيله خزرج هستيم.فرمود: از هم پيمانان يهوديد؟گفتند: آرى.رسول
خدا(ص) فرمود:آيا نمىنشينيد مقدارى با هم گفتگو كنيم؟ گفتند: حاضريم، آنها با حضرت به گفتگو نشستند
و وى آنها را به ايمان به خدا دعوت نمود و اسلام را بر آنان عرضه داشت و برايشان قرآن تلاوت فرمود،
وقتى پيامبر با اين عده گفتگو كرد، برخى به بعضى ديگر گفتند: به خدا سوگند آگاه باشيد او همان
پيامبرى است كه [كتب] يهود، بشارت و مژده وى را داده است. ديگران به ايمان آوردن به او بر شما پيشى
نگيرند، لذا آنان به دعوت پيامبر(ص) پاسخ مثبت داده و او را تصديق نمودند و پذيراى اسلام شدند و به
حضرت عرض كردند:ما دست از قوم خود كشيديم
و ميان هيچ قومى به اندازه قبيله ما دشمنى و عداوت وجود نداشته است، شايد خداوند بهواسطه وجود شما
آنها را متحد و يك پارچه سازد. ما به زودى نزد آنان خواهيم رفت و آنها را به رسالت شما فرا مىخوانيم
و آيينى را كه برما عرضه نمودى بر آنان عرضه مىكنيم.