فرمود:«اى زمين آب خود را فرو ببر و اى آسمان از باران باز ايست».زيرا فرمان خداى متعال بىچون و چراست و
تمام هستى تسليم كلمه «كنفيكون» است.سپس خداوند به بيان نتيجه آن اشاره كرده فرمود:«وَغِيضَ الماءُ؛ آب فرو نشست».يعنى آب موجود در زمين از بين رفت و كلمه «غيض» اشاره به قطع آب جوشيده از زمين و باران آسمان دارد و
اگر اين گونه نبود، آب فرو نمىنشست.آنگاه خداوند هدفى را كه از طوفان اراده فرموده بود با جمله «وَقُضِىَ الأَمْرُ» روشن مىفرمايد؛
معناى واقعى آن چنين است كه خداوند كسانى را كه هلاكتشان مقدّر بود، به هلاكت رساند و آنان را كه
نجاتشان مقدر بود، رها ساخت و جمله «قضىالامر» حاكى از اين معناست كه هلاك كردن و رهايى بخشيدن به
فرمان كسى است كه قضا و فرمان او برگشت ناپذير است.همچنين خداى سبحان استقرار كشتى را بر كوه جودى بالفظ «اسْتَوَتْ» بيان فرموده است، نه «استقرت»؛
زيرا كلمه «استواء» حاكى از اين است كه كشتى با كمال آرامش و بدون تمايل به هيچ سمتى و يا حركتى متوقف
شد، تا بدينسان دلِ كشتى سواران آرام گرفته و بدون بيم و ترس از آن پياده شوند برخلاف كلمه
«استقرت» كه حاكى از انحراف و تمايل است.در پايان، قرآن كريم آيه شريفه را با اين جمله به پايان
مىبرد: «وَقِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمِينَ».اين جمله نفرينى بر هلاك شوندگان است و آنها را به ظلم و ستم توصيف فرموده تا كسانى كه بعد از آنان
مىآيند، بدانند تمام كسانى كه به هلاكت رسيدند، سزاوار هلاك شدن بودند و توهّم نشود كه هلاكت جنبه
عمومى داشته و كسانى را هم كه سزاوار كيفر نبودهاند فرا گرفته است.
حقايق علمى قرآن
قرآن، قدرت الهى را در جهان هستى، چنان كامل و دقيق توصيف مىكند كه هم اعراب چهارده قرن پيش، بهتناسب درك و خرد خويش، آن را دريافتند و هم مردم متمدن امروز، با دانش و شناخت علمى خود، آن را به
شيوهاى نوين درك مىكنند.در اين خصوص مثالهاى فراوانى درقرآن وجود دارد، ولى ما در اين جا تنها
به دو مثال كه در سرگذشت نوح(ع) آمده بسنده مىكنيم.در قرآن آمده است: «وَجَعَلَ القَمَرَ فِيهِنَّ
نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً».خداى سبحان اعلان مىدارد كه خورشيد به سان چراغ فروزان (روشنى بخش و شعلهور) است كه به وسيله روغن
و الكل روشن مىشود، اما خورشيد در ذات خود روشنايى دارد.امروزه علم و دانش ثابت كرده كه خورشيد
تودهاى از گازهاى سوزان است كه نيروى خود را از واكنشها و انفجارات هستهاى تأمين مىكند.بنابراين، علم نيز با قرآن هماهنگ است، به اين معنا كه خورشيد از شعله تشكيل يافته و اين شعله نيرو و
قدرت خويش را از مركز داخلى خود دريافت مىكند.در همين راستا قرآن، ماه را به نور توصيف مىكند. در اين صورت ماه تودهاى تاريك است و روشنايى آن
اكتسابى و منعكس شده از خورشيد است و امروزه اين مطلب ثابت شده كه ماه جرمى تاريك است و روشنايى خود
را از خورشيد كسب مىكند.همچنين در قرآن از زبان نوح(ع) آمده است:«وَاللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ
الأَرْضِ نَباتاً».از اين آيه چنين بر مىآيد كه خداوند ما را از نبات آفريده است و ادامه حيات و زندگى ما به نبات بستگى
دارد.آنچه شگفت آور به نظر مىرسد اين است كه اين آيه شريفه، خود حقيقتى علمى است.در كتابِ «الماء معجزة
الطبيعه»(4) آمده است:زيست شناسان گفتهاند همه حيوانات از جمله انسان، و نيز كليه باكترىها بايد از طريق خوردن نباتات
و يا فرآوردههاى نباتى و يا حيواناتى كه خوراكشان نبات بوده و از آن تغذيه مىكنند، ادامه زندگى
بدهند؛ مثلاً خوراك ما از ماهىهايى است كه ادامه حيات آنها بستگى به خوردنِ ماهىهايى كوچكتر
دارد و آنها نيز به نوبه خود با خوردن ماهىهايى كوچكتر و يا كرمها و يا ديگر حيوانات، زندگى
مىكنند، امّا اگر ما حلقههاى اين زنجيره را يكى يكى مورد بررسى قرار دهيم، درخواهيم يافت كه نقطه
پايانى آنها نباتات خواهد بود...