حقايق علمى قرآن - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زيرا اگر اين گونه سخن گفته بود امكان مخالفت و نافرمانى ازدستور خداوند از آن برمى‏آمد، بلكه تنها
فرمود:

«اى زمين آب خود را فرو ببر و اى آسمان از باران باز ايست».

زيرا فرمان خداى متعال بى‏چون و چراست و
تمام هستى تسليم كلمه «كن‏فيكون» است.

سپس خداوند به بيان نتيجه آن اشاره كرده فرمود:

«وَغِيضَ الماءُ؛ آب فرو نشست».

يعنى آب موجود در زمين از بين رفت و كلمه «غيض» اشاره به قطع آب جوشيده از زمين و باران آسمان دارد و
اگر اين گونه نبود، آب فرو نمى‏نشست.

آن‏گاه خداوند هدفى را كه از طوفان اراده فرموده بود با جمله «وَقُضِىَ الأَمْرُ» روشن مى‏فرمايد؛
معناى واقعى آن چنين است كه خداوند كسانى را كه هلاكتشان مقدّر بود، به هلاكت رساند و آنان را كه
نجاتشان مقدر بود، رها ساخت و جمله «قضى‏الامر» حاكى از اين معناست كه هلاك كردن و رهايى بخشيدن به
فرمان كسى است كه قضا و فرمان او برگشت ناپذير است.

هم‏چنين خداى سبحان استقرار كشتى را بر كوه جودى بالفظ «اسْتَوَتْ» بيان فرموده است، نه «استقرت»؛
زيرا كلمه «استواء» حاكى از اين است كه كشتى با كمال آرامش و بدون تمايل به هيچ سمتى و يا حركتى متوقف
شد، تا بدين‏سان دلِ كشتى سواران آرام گرفته و بدون بيم و ترس از آن پياده شوند برخلاف كلمه
«استقرت» كه حاكى از انحراف و تمايل است.

در پايان، قرآن كريم آيه شريفه را با اين جمله به پايان
مى‏برد:

«وَقِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمِينَ».

اين جمله نفرينى بر هلاك شوندگان است و آنها را به ظلم و ستم توصيف فرموده تا كسانى كه بعد از آنان
مى‏آيند، بدانند تمام كسانى كه به هلاكت رسيدند، سزاوار هلاك شدن بودند و توهّم نشود كه هلاكت جنبه
عمومى داشته و كسانى را هم كه سزاوار كيفر نبوده‏اند فرا گرفته است.

حقايق علمى قرآن

قرآن، قدرت الهى را در جهان هستى، چنان كامل و دقيق توصيف مى‏كند كه هم اعراب چهارده قرن پيش، به
تناسب درك و خرد خويش، آن را دريافتند و هم مردم متمدن امروز، با دانش و شناخت علمى خود، آن را به
شيوه‏اى نوين درك مى‏كنند.

در اين خصوص مثال‏هاى فراوانى درقرآن وجود دارد، ولى ما در اين جا تنها
به دو مثال كه در سرگذشت نوح(ع) آمده بسنده مى‏كنيم.

در قرآن آمده است:

«وَجَعَلَ القَمَرَ فِيهِنَّ
نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً».

خداى سبحان اعلان مى‏دارد كه خورشيد به سان چراغ فروزان (روشنى بخش و شعله‏ور) است كه به وسيله روغن
و الكل روشن مى‏شود، اما خورشيد در ذات خود روشنايى دارد.

امروزه علم و دانش ثابت كرده كه خورشيد
توده‏اى از گازهاى سوزان است كه نيروى خود را از واكنش‏ها و انفجارات هسته‏اى تأمين مى‏كند.

بنابراين، علم نيز با قرآن هماهنگ است، به اين معنا كه خورشيد از شعله تشكيل يافته و اين شعله نيرو و
قدرت خويش را از مركز داخلى خود دريافت مى‏كند.

در همين راستا قرآن، ماه را به نور توصيف مى‏كند. در اين صورت ماه توده‏اى تاريك است و روشنايى آن
اكتسابى و منعكس شده از خورشيد است و امروزه اين مطلب ثابت شده كه ماه جرمى تاريك است و روشنايى خود
را از خورشيد كسب مى‏كند.

هم‏چنين در قرآن از زبان نوح(ع) آمده است:

«وَاللَّهُ أَنْبَتَكُمْ مِنَ
الأَرْضِ نَباتاً».

از اين آيه چنين بر مى‏آيد كه خداوند ما را از نبات آفريده است و ادامه حيات و زندگى ما به نبات بستگى
دارد.

آنچه شگفت آور به نظر مى‏رسد اين است كه اين آيه شريفه، خود حقيقتى علمى است.

در كتابِ «الماء معجزة
الطبيعه»(4) آمده است:

زيست شناسان گفته‏اند همه حيوانات از جمله انسان، و نيز كليه باكترى‏ها بايد از طريق خوردن نباتات
و يا فرآورده‏هاى نباتى و يا حيواناتى كه خوراكشان نبات بوده و از آن تغذيه مى‏كنند، ادامه زندگى
بدهند؛ مثلاً خوراك ما از ماهى‏هايى است كه ادامه حيات آنها بستگى به خوردنِ ماهى‏هايى كوچك‏تر
دارد و آنها نيز به نوبه خود با خوردن ماهى‏هايى كوچك‏تر و يا كرم‏ها و يا ديگر حيوانات، زندگى
مى‏كنند، امّا اگر ما حلقه‏هاى اين زنجيره را يكى يكى مورد بررسى قرار دهيم، درخواهيم يافت كه نقطه
پايانى آنها نباتات خواهد بود...

/ 300