سفارش پيامبر(ص) - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دو گروه از تازه مسلمانان هنگامى كه ملاحظه كردند عبدالله بن اُبىّ و دار و دسته‏اش پيامبر را تنها
گذاشتند، روحيه خود را باختند و چيزى نمانده بود كه به سمت آنان رو آورند، ولى خداوند آنها را از اين
كار حفظ، و در آن پا برجا گرداند.

خداى متعال فرمود:

إِذ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا وَاللَّهُ وَلِيُّهُما وَعلى‏ اللَّهِ
فَلْيَتَوَكَّلِ المُؤْمِنُونَ؛(2)

آن‏گاه كه دو گروه از شما در انديشه فرار از جنگ بودند و خدا يار آنها بود و مؤمنان بر خداوند توكل
مى‏كنند.

بدين سان رسول اكرم(ص) با هفتصد تن از ياران خويش باقى ماند و آنان را براى نبرد با سه‏هزار نفر از
دشمنان خود مهيا كرد.

سفارش پيامبر(ص)

مسلمانان به راه خويش ادامه دادند تا در يكى از نواحى كوه اُحد واقع در شمال شرقى يثرب(مدينه) فرود
آمدند، به گونه‏اى كه كوه پشت سر آنان قرار گرفت، پيامبر(ص) بدانان فرمود:

«تا زمانى كه اجازه ندهم
كسى حقّ درگيرى و نبرد ندارد».

كفار در دشت مستقر شده و تعداد بسيارى از زنان را با خود همراه داشتند
تا آنها را به نبرد تشويق نمايند، سپاه كفر تعداد دويست اسب در اختيار داشتند و خالد بن وليد را -كه
هنوز مسلمان نشده بود - در ميمنه سواره نظام، و در ميسره آن عِكرِمه، پسر ابوجهل را قرار داده بودند.

پيامبر بزرگوار اسلام(ص) تيراندازان خود را، كه به پنجاه‏تن مى‏رسيدند، فرا خواند و آنها را پشت سر
سپاه و بر بالاى كوه گماشت و بدانان دستور داد، چه مسلمانها پيروز شوند و چه شكست بخورند، به هيچ وجه
محل و جايگاه خود را ترك نكنند و عبدالله‏بن جبير را به فرماندهى آنها منصوب فرمود.

رسول خدا(ص) براى برانگيختن حسّ رقابت شديد در ابراز دلاورى و شجاعت، شمشيرى را برگرفت و ياران خود
را مخاطب ساخت و فرمود:

كيست كه اين شمشر را بگيرد و حقّ آن را ادا كند.

عده‏اى به‏پا خاستند، ولى
پيامبر از دادن شمشير به آنها خوددارى كرد تا اين‏كه ابودجانه به پا خاست و عرض كرد:

اى رسول‏خدا(ص)

حقّ اين شمشير چيست؟

حضرت فرمود:

آن‏قدر به وسيله آن با دشمن بجنگى تا خم شود.

ابودجانه مردى شجاع و
دلير بود و دستمال سرخى با خود داشت و هرگاه آن دستمال را به پيشانى خود مى‏بست، مردم مى‏دانستند كه
وى به شدت نبرد خواهد كرد. او شمشير را از پيامبر (ص) ستاند و دستمال سرخ خويش كه آن را «دستمال مرگ»
مى‏گفتند بيرون آورده و بر سر خود بست و طبق عادتش در جنگ، مغرورانه بين دو صف لشكر به حركت در آمد.

وقتى رسول خدا(ص) او را با اين حالت غرور مشاهده كرد فرمود: خداوند اين گونه راه رفتن را جز در چنين
موردى دوست‏ندارد.

پيروزى مسلمانان

دو سپاه به يكديگر حمله‏ور شدند و مسلمانان در بهترين صورت، دلاورى و شجاعت خويش را به منصّه ظهور
گذاشتند. ابودجانه وارد ميدان نبرد شد و با هر يك از نيروهاى دشمن كه روبه‏رو مى‏شد او را از پا در
مى‏آورد.

حمزه عموى پيامبر نيز به ميدان شتافت و دو تن از پرچمداران سپاه كفر و ديگر نيروها را به
قتل رساند، در اين هنگام، غلامى حبشى به نام «وحشى» كه در پرتاب نيزه مهارت داشت و كمتر نيزه‏اش به
خطا مى‏رفت، در كمين حمزه بود، مالكِ(3) وى [جبير بن مُطعِم‏] به او وعده داده بود براى انتقام جويى
از حمزه، در صورتى كه او را از پاى در آورد، وى را آزاد خواهد كرد. از اين رو، حمزه مورد اصابت نيزه وى
قرار گرفت و ضربه‏اى كارى بر او وارد شد كه در اثر آن به شهادت رسيد.

پرچمدار سپاه اسلام مصعب بن ابى
عمير بود كه مبارزه را ادامه داد تا به فيض شهادت رسيد و رسول‏اكرم(ص) پرچم را به دست
على‏بن‏ابى‏طالب سپرده و بدو فرمود:

پرچم را به پيش ببر و على(ع) در حالى كه مى‏گفت:

من «ابوالقصم»
هستم به پيش رفت.

«ابوسعد بن ابى طلحه» پرچمدار سپاه مشركان بر او بانگ زد:

اى ابوالقصم، آيا به فردى
مبارز نياز دارى؟

/ 300