‏سيره موسى قبل از پيامبرى - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‏سيره موسى قبل از پيامبرى

تربيت موسى در كاخ فرعون

موسى(ع) چند ماهى پس از ولادت، در دامان مادر زندگى كرد، و آن‏گاه كه مادرش بيمناك‏شد مبادا راز او
فاش شود، خداوند بدو الهام فرمود تا صندوقى براى موسى تهيه كرده و آن را قيراندود كند و موسى را در آن
قرار داده و سپس آن را در نهر نيل بيفكند و خداى سبحان قلب او را آرامش بخشيد و به وى مژده داد كه موسى
را به‏سوى او باز خواهد گرداند و او را به پيامبرى برمى‏گزيند.

يكى از افراد خانواده فرعون صندوق را از آب گرفت. وقتى آن راگشودند، چشم همسر فرعون به كودك داخل آن،
كه موسى(1) بود، افتاد. خداوند علاقه و محبت موسى را در دلش افكند، وى احساس كرد كه شوهرش همان گونه كه
همه پسران بنى‏اسرائيل را كشته، اين كودك را نيز خواهد كشت.

از اين رو، به شوهر خود گفت: اين پسر،
موجب خشنودى من و تو خواهد شد، از كشتن او صرف‏نظر كن، شايد به حال ما سودمند افتد و اكنون كه فرزند
نداريم او را به عنوان فرزندى بپذيريم. فرعون با گفته همسرش موافقت كرد و كودك را براى وى نگهدارى


نمود و بدين ترتيب موسى از مرگ حتمى نجات يافت. فرعون و وزيرش هامان و سپاهيانشان (هوادارانش)

نمى‏دانستند قضا و قدر الهى چه چيزى را برايشان نهان ساخته است. آنان كسى را از آب نجات داده‏اند كه
دشمن و منبع حزن و اندوه آنان و به دليل كفر و سركشى آنها، سبب هلاكتشان خواهد شد.

اين بود ماجراى موسى، امّا مادرش وقتى موسى را در نهر انداخت، خواهر موسى را فرستاد تا در پى او
روانه شود. خواهر موسى ديد كودك از آب گرفته و داخل خانه فرعون برده شد. مادرش را در جريان واقعه قرار
داد، مادر موسى با اين خبر از بيم و ناراحتى هوش از سرش پريد، و تنها قلبش براى موسى مى‏تپيد، نه چيز
ديگر.

از فرط نگرانى نزديك بود راز خود را فاش سازد، ولى خداوند دل او را ثابت نگه داشته و وى را در
زمره مؤمنين قرار داد كه به وعده الهى در باز گرداندن موسى به سوى او اطمينان داشته باشد.

زنان شيرده را براى موسى آوردند، ولى هيچ‏كدام را نپذيرفت، خواهر موسى پيش آمد و بدان‏ها پيشنهاد
كرد كه زنى را مى‏آورد تا آن كودك را شير دهد آنان نيز پذيرفتند و او را در پى زن شيرده فرستادند و
خواهرش، مادر موسى را آورد و كودك با وجود او آرامش‏يافت و از زن‏هاى شيرده، فقط پستان وى را به
دهان گرفت و اين‏گونه بود كه مادر موسى وقتى ملاحظه كرد خداوند كودكش را به وى باز گرداند اطمينان
حاصل كرد كه وعده الهى حق است:

وَأَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِى
اليَمِّ وَلا تَخافِى وَلاتَحْزَنِى إِنّا رادُّوهُ إِلَيْكِ وَجاعِلُوهُ مِنَ المُرْسَلِينَ *
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهامانَ
وَجُنُودَهُما كانُوا خاطِئِينَ * وَقالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ قُرَّةُ عَيْنٍ لِى وَلَكَ لا
تَقْتُلُوهُ عَسى‏ أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ * وَأَصْبَحَ
فُؤادُ أُمِّ مُوسى‏ فارِغاً إِنْ كادَتْ لَتُبْدِى بِهِ لَوْلا أَنْ رَبَطْنا عَلى‏ قَلْبِها
لِتَكُونَ مِنَ المُؤْمِنِينَ * وَقالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ
وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ * وَحَرَّمْنا عَلَيْهِ المَراضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ
عَلى‏ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ ناصِحُونَ * فَرَدَدْناهُ إِلى‏ أُمِّهِ
كَىْ تَقَرَّ عَيْنُها وَلا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلكِنَّ
أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛(2)

و به مادر موسى الهام كرديم كه او را شير ده و آن‏گاه كه بر او ترسيدى او را در دريا بيفكن و نترس و
محزون نباش. ما او را به تو بازخواهيم گرداند و او را از پيامبران قرار مى‏دهيم. خانواده فرعون او را
از آب گرفتند تا برايشان دشمن و مايه حزن و اندوه باشد. فرعون و هامان و هوادارانشان انسان‏هايى
خطاكار بودند.

همسر فرعون گفت:

اين فرزند باعث شادى من و توست. او را نكش، شايد برايمان سودمند واقع
شود و يا او را به فرزندى بپذيريم و آنها نمى‏دانستند صبحگاه مادر موسى اندوهى جز جدايى فرزندش
نداشت و اگر ما دل او را آرامش نبخشيده بوديم كه ايمانش برقرار بماند، نزديك بود رازش را فاش سازد،
مادر موسى به خواهر او گفت:

در پى موسى برو و او از نزديك مراقب بود و آنها (فرعونيان) نمى‏دانستند و
ما از قبل، زنان شيرده را بر او حرام نموديم.

خواهر موسى گفت:

آيا شما را بر خانواده‏اى كه سرپرستى
كودك را به عهده گيرد راهنمايى نكنم كه او را نيكو تربيت كنند و بدين ترتيب ما او را به مادرش
برگردانديم تا ديده‏اش به جمال موسى روشن شود و اندوهش برطرف شود و بداند كه وعده الهى حق است، ولى
بيشتر آنان آگاهى ندارند.

طبيعى بود كه مادر موسى پس از آن‏كه دوران شيرخوارگى كودك را به پايان رساند، او را به خانه فرعون
آورد و كاخ فرعون، تربيت موسى را برعهده گرفت و آن‏گاه كه موسى به كمال قدرت و نيروى جوانى رسيد،
خداوند به او دانش و حكمت عنايت فرمود، خداى متعال اين‏گونه نكوكاران را پاداش مى‏دهد:

وَلَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ واستوى آتَيْناهُ حُكْماً وَعِلْماً وَكَذلِكَ نَجْزِى
المُحْسِنِينَ؛(3)

آن‏گاه كه به حدّ رشد و كمال رسيد، به او مقام علم و حكم نبوت عطا كرديم و اين چنين نيكوكاران را
پاداش مى‏دهيم.

/ 300