قديمىترين معبودانى بوده كه در مصر مطرح بوده است، ولى در آيين رسمى، خورشيد برترين معبود به شمار
مىآمده است».(16)و اينك به اصل گفتگو برمىگرديم و مىبينيم فرعون از سخن موسى به شگفت مىآيد و با گفتهاى
تمسخرآميز در حالى كه سخنش متوجه اطرافيان خود بود، پاسخ مىدهد: «أَلاتَسْتَمِعُونَ»!موسى ادامه
داده و مىگويد: «رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبائِكُمُ الأَوَّلِينَ».اين سخن، خدايى فرعون را نفى كرده،
همان گونه كه بر اعتقادات مصريان خط بطلان كشيده است. آنان براى مردگان، خدايى از قبيل معبود سكر
معبود مقبره سقاره و معبود خنتى امنيتو معبود گورستان آبجو ساخته بودند. (17)اين آيه شريفه، با پرستش سلاطين مرده نيز مخالفت مىكند. «هنگامى كه سلطانى از دنيا مىرفت، در
كنار قبر او معبدى ساخته مىشد و به اعتبار اين كه او خدايى مرده است، پرستش وى در آن معبد ادامه
مىيافت».(18)ولى فرعون از خود سرسختى نشان داد و به گونهاى مسخرهآميز به موسى پاسخ داد: «إِنَّ رَسُولَكُمُ
الَّذِى أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ».موسى بىتوجه به سخنان استهزاآميز او به وى پاسخ داد:«رَبُّ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ وَما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ».مشرق و مغرب كنايه
از خورشيد وروشنايى آن است و اين نظام حاكم بر جهان كه زمين به دور خورشيد مىگردد و خورشيد از جايى
طلوع و در جايى مقابل آن غروب مىكند و كلمه «بينهما» كنايه از كليه شهرها وروستاها و گياهان و
حيوانات است كه آفتاب بر آنها مىتابد.اين سخن بر ردّ اعتقاداتى بود كه در آن روزگار ميان مصريان حكمفرما بود و براى هر شهر و منطقه، خدايى
امثال معبودهاى «امن» و «انوبيس» و «اونوريس» و «اوزيريس» و «باست» و «حوريس» و «عنقت» قرار داده
بودند.(19)ولى فرعون به موسى پاسخى تهديد آميز داد: «قالَ لَئِنِ اتَّخَذتَ إِلهاً غَيْرِى
لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ المَسْجُونِينَ».اينكه قرآن به طور صريح از ادعاى خدايى فرعون ياد مىكند، حقيقتى تاريخى است. مصريان قديم پادشاه
را معبود مىگفتند و او پيوسته از فرزندان «آمون - رع» به شمار مىرفت و تنها به حقِّ خدايى خود بر
مصر، فرمانروايى نمىكرد، بلكه به عنوان وطن خدايى خود نيز بر آن حاكميت داشت، او معبودى بود كه
مىخواست تا هنگام پايان يافتن دنيا، زمين جايگاه او باشد.(20)خلاصه مطالب گذشته اين شد كه مصريان قديم در كنار پرستش پادشاهان خود، تعدادى معبود ديگر نيز داشتند
و قرآن به اين موضوع نيز صريحاً اشاره فرموده است: «وَقالَ المَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ
أَتَذَرُ مُوسى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِى الأَرضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ».حقايقى را كه قرآن ياد آور مىشود، سوابقى علمى به شمار مىآيند و تا دورانهاى اخير كه حفارىها
در مصر صورت پذيرفت و دانشمندان با آگاهى بر اسرار آثار باستانى، رموز آنها را كشف كردند، كسى از
آنها اطلاعى نداشت.
منزه دانستن خدا و حق سپاس او
چه اندازه بشر در باره آفريدگار خود به گمراهى افتاد و او را با خيالبافىهاى خود به تصوير كشيدهاست وبدعتها و خرافاتى درباره او انتشار يافته كه وى را به صورتهايى كه عقل آن را نمىپسندد،
ترسيم نموده است و بىدينان از همين بهانه براى حمله به اديان الهى استفاده كردهاند، ولى قرآن
درباره آفريدگار، به حقيقتى مطلق اشاره كرده و او را از شباهت به آفريدهها مبرّا دانسته و فرموده
است: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىءٌ» و «وَلا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً».