جلوگيرى يوسف از بازگشت بنيامين - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و آن‏گاه كه برادران يوسف نزد پدرشان بازگشتند گفتند:

پدرجان، غلّه و خواربار به ما داده نشده،
برادرمان را با ما بفرست تا غلّه فراوان بياوريم و ما از او مراقبت خواهيم نمود.

پدرشان گفت:

آيا بر
شما در مورد او ايمن باشم، همان گونه كه قبلاً در مورد برادرش يوسف بر شما ايمن گشتم. خداوند بهترين
حافظ و نگاهبان و بخشاينده‏ترين بخشندگان است و آن‏گاه كه كالاى خود را گشودند، اشيا و بضاعت خويش
را ملاحظه كردند كه بدان‏ها بازگشت داده شده گفتند:

اى پدر، ما ديگر چه مى‏خواهيم، كالاى ما به ما
باز گردانده شده و با همين اموال براى خاندان خود خواربار تهيه مى‏كنيم و برادرمان را نيز مراقبت
خواهيم نمود و بار شترى بر اين اموال مى‏افزاييم، چه اين‏كه اين كالا اندك است.

يعقوب گفت:

تا زمانى
كه در پيشگاه خداوند با من عهد و پيمان نبنديد كه او را به من باز گردانيد هرگز او - بنيامين - را با
شما نمى‏فرستم.

و وقتى از آنها عهد و پيمان گرفت،
گفت: خدا بر آنچه ما مى‏گوييم وكيل باشد.

و گفت:

فرزندانم، شما هنگام ورود به مصر از يك در وارد نشويد، بلكه از درهاى متعدد داخل گرديد و چيزى از خدا
شما را بى‏نياز نمى‏كند و فرمانروايى از آن
اوست، من بر آن خدا توكل مى‏كنم و همه كسانى كه اهل توكل هستند بايد بر او توكل نمايند.

و آن‏گاه كه
طبق گفته پدر وارد مصر شدند، چيزى از خدا آنها را بى‏نياز نساخت، مگر نيازى در دل يعقوب بود كه
ادإ؛ه‏ه‏ب گرديد و او عالم به علوم الهى بود، ولى بيشتر مردم آگاهى ندارند.

جلوگيرى يوسف از بازگشت بنيامين

برادران به مصر رسيده و به همراهى برادرشان، بنيامين در قصر يوسف، به حضور وى بار يافتند. يوسف از
آنها پذيرايى نمود و سپس در گوشه‏اى، دور از چشم ساير برادران با برادرش خلوت كرد و آشكارا بدو گفت:

كه او يوسف، برادر گم‏شده وى است. اين ملاقات، بسيار مسرّت‏بخش و هيجان‏انگيز بود. سپس از
گذشته‏ها و ناراحتى‏هايى كه در اثر حقد و كينه برادرانشان متحمل شده بودند، ياد كردند.

يوسف به
برادرش گفت:

اندوهگين مباش و از كارهايى كه آنها در مورد ما انجام دادند، شِكوه نكن، چه اين‏كه
خداوند، نعمت قدرت و جاه و مقام به من عنايت كرده و اينك تو، در پناه و تحت توجّهات من هستى. پس از آن،
يوسف اظهارعلاقه كرد تا به عنوان مقدمه‏اى براى آوردن پدر و مادرش به مصر، برادرش را نزد خود
نگاه‏دارد، و راهى كه براى اين كار به نظرش رسيد، اين بود كه به او نسبت دزدى بدهد و او را به عنوان
برده نگه داشته تا كنار او بماند و مونس تنهايى وى باشد.

بنيامين براى خشنودى برادر، پذيراى اين تهمت
شد. و اگر بنيامين متهم به دزدى مى‏شد، در حقيقت همه آنها متهم مى‏شدند، به گونه‏اى كه آنها را به
ذلت و خوارى كشانده و از مقام و مرتبه‏شان مى‏كاست، و تنبي
هى براى آنان به شمار مى‏رفت، هم‏چنان كه يوسف با اين كار خود، آنها را در بن‏بست گرفتارى با
پدرشان قرار داد و آنها را دچار غم و اندوهى ساخت كه انتقام كارهاى گذشته آنان باشد و مكر آنها را با
مكر پاسخ داد.

يوسف همان گونه كه در مرحله نخست باروبنه برادرانش را تدارك ديده بود، اين بار نيز چنين كرد و يك بار
شتر براى برادرش بنيامين به بار آنها افزود و خود شخصاً پيمانه رسمى حكومت را، كه وسيله كيل آنها
بود، گرفته و در باروبنه برادرش بنيامين قرار داد.

خدمتكاران يوسف به جست و جوى پيمانه پرداخته و آن را نيافتند، در صورتى كه در آن زمان، جز براى اين
برادران بارى را كيل نكرده بودند، لذا در متهم كردن آنها به دزديدن پيمانه، ترديدى به خود راه
ندادند، و يكى از خدمتكاران يوسف اعلام داشت:

اى‏كاروان، شما دزدى كرده‏ايد، درنگ نماييد.

برادران
كه اين صدا را شنيدند با بيم و هراس متوجه اعلام كنندگان شدند و از آنها جويا شدند كه چه چيزگم
كرده‏اند؟

منادى بدان‏ها گفت:

در جستجوى پيمانه رسمى خود هستيم و اگر كسى آن را بيابد، يك بار شتر
مواد خوراكى به عنوان پاداش به وى داده خواهد شد. برادران يوسف سوگند خوردند كه از دزدى و تبهكارى
بدورند.

/ 300