زندگى حضرت، گواه حقّانيت نبوّت وى
بسيارى از پيروان ديگر اديان كه با ژرف نگرى اسلام را مورد تحقيق و بررسى قرار نداده و از شيوهعملكرد پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) آگاهى ندارند، براين باورند كه قرآن [نعوذبالله] توسط آن حضرت و
براى اهداف و مقاصد شخصى او تأليف گشته و بالأخره وى نمىتواند فرستاده خدا باشد.ولى كسانى كه در پى حقيقتند بايد سيره و رفتار رسول گرامى اسلام(ص) و حوادث و رخدادهايى را كه در
زندگى آن بزرگوار اتفاق افتاده است، با دقت مورد بررسى و دقت نظر قرار دهند، در اين صورت ملاحظه
خواهند نمود كه همه اين امور مؤكّد اين است كه وى فرستاده بر حقّ خدا است.تاريخ زندگى حضرت محمد(ص) هر گونه شك و ترديدى كه او را مدّعى دروغين نبوّت تلقى كند از بين مىبرد.آن حضرت از كودكى به اخلاق نكو و پسنديده معروف بود، به گونهاى كه مردم عصر او وى را امين ناميدند.و اينك اين محمد(ص) است كه از عمر شريفش چهل بهار سپرى گشته و در اين مدت هرگز اتفاق نيفتاده كه وى
مردم را به نبوّت و يا رسالتى فرا خواند، اگر آن بزرگوار [نعوذبالله] انسانى ماجراجو و جاهطلب
بود، در اين مدت دست به كارى مىزد كه رنگ ماجراجويى داشته باشد، ولى هرگز چنين عملى از او سر نزد،
در صورتى كه ما مىبينيم غالب انسانهاى ماجراجو در عنفوان جوانى دست به اين قبيل كارها
مىآلايند.از اين گذشته آنچه قابل دقت است اين كه ما ملاحظه مىكنيم آن حضرت پس از آنكه به سن چهل سالگى
مىرسد، تمايل به تنها زيستى و گوشه گيرى دارد، آهنگ غارحرا مىكند و در آنجا شبهاى فراوانى را به
عبادت و انديشه و تفكر مىپردازد و در همانجا كه به سر مىبرد وحى الهى بر او نازل گشته وجودش را
ترس و بيم فرا مىگيرد و در حالى كه لرزه بر اندامش افتاده به خانهاش بر مىگردد و مىگويد:«بر
جان خويش بيمناكم».اين كلمه خود، دليلى روشن بر صدق و اخلاص وى و از بين بردن هر گونه شك و شبهه بر
عدم صدق ادعاى نبوّت آن حضرت است.محمد(ص) آنچه را با چشم خود ديده و او را بيمناك ساخته بود و سبب ترس و بيم در او گشت توصيف مىكند، به
همين دليل نوعى سرما درخود احساس مىكند و به خانوادهاش مىگويد:«مرا بپوشانيد، مرا بپوشانيد».يكى ديگر از دلايل حقانيّت نبوّت آن حضرت، گواهى «ورقة بن نوفل(7)» است. وى فردى آشناى به انجيل بود
وهنگامى كه ماجراى نزول وحى را بر حضرت محمد(ص) شنيد گفت: اين همان وحى است كه خداوند آن را بر موسى
نازل گرداند.ورقةبننوفل اين سخن را طبق شناختى كه از زندگى بىپيرايه و راستين حضرت كه دور از هر
گونه جاه طلبى بود عنوان كرد. ورقه، درخبر مربوط به پيامبر، سيمايى از صدق و صفا مىبيند و عبارتى
درباره او مىشنود كه دور از فكر و انديشه برنامهريزى شده اتفاق افتاده است.و اينك اين رسول خدا(ص) است، بعد از آنكه خداوند بدو دستور مىدهد، دعوت خويش را علنى سازد بر كوه
صفا مىايستد و قريش را با اين سخن خويش مخاطب مىسازد:آيا اگر به شما اطلاع دهم در دامنه اين كوه
سپاهى وجود دارد سخنم را باور داريد؟در پاسخ گفتند:تو در نزد ما بدسابقه نبودهاى و دروغى را از تو
سراغ نداريم.محمد(ص) نبوّت خويش را با بر افراشتن پرچم صدق و راستى با اعتماد كامل مطرح مىسازد، سراسر زندگى آن
حضرت متصف به دورى از رذايل، و آراسته به پاكيزگى تام است، به گونهاى كه او را وامىدارد تا با
صراحت، جامعه آن روز را به مصاف بطلبد و به طور واضح و روشن اعلان نمايد كه زندگى او گواه بر صدق
گفتار اوست.از بهترين نظرياتى كه در اين زمينه عنوان شده سخن شيخ محمد خضر حسين است كه مىگويد:«اگر حضرت
محمد(ص)به دروغ ادعاى نبوّت كرده بود قضايايى كه نقض كننده ادعاى او بود بر پيروان خردمند او پوشيده
نمىماند آن حضرت پس از بعثت مدت بيستو سه سال زندگى كرد و اين مدت طولانى براى كسانى كه از هر جنبه
مىخواستند رسالت او را مورد مناقشه قرار دهند، كافى بود تا مراقب رفتار صاحب رسالت بوده، شايد بر
نمونهاى از رفتار آن حضرت آگاه گردند كه ظاهر آن با آنچه در باطن است، تفاوت داشته باشد و يا مطلبى
را ندانسته به خدا نسبت دهد و اينان بهانهاى به دست آورند.