گستاخى فرعون
فرعون به سركشى خود ادامه داد و غرور تاج و تخت او را فرا گرفت و قوم خود را گرد آورده و به آنان چنينگفت:اى مردم، آيا من پادشاه مصر و صاحب اختيار شما نيستم؟آيا رود نيل وشاخههاى فرعى آن از ميان
كاخهاى من عبور نمىكند؟آيا من بهتر از اين شخص فقير و تهيدست (موسى) نيستم؟كسى كه در اثر لكنت
زبانش نمىتواند آنچه را مىخواهد بيان كند، و سپس سخن خود را ادامه داد و گفت:در اين مرد، نشانه و
علامت مقام و رياست وجود ندارد، چگونه مىخواهيد بىآنكه دستبندهاى طلا در اختيار داشته و مانند
پادشاهان بدان مزين گردد، از او پيروى نماييد؟و چرا فرشتگان او را همراهى نمىكنند، تا پشت سر او
صف آرايى كرده و حركت نمايند، تا اينكه به عنوان پيروان و هوادارانش در كنار يكديگر قرار گيرند،
همان گونه كه اطرافيان پادشاه پشت سر او حركت مىكنند؟فرعون با اين سخنان بيهوده خويش، عقل و انديشه آنها را فريفت و آنان اطاعت او را گردن نهادند؛ زيرا
آنها افرادى بودند كه به دستورات الهى بىاعتنا بوده و بدان عمل نمىكردند.وَنادى فِرْعَوْنُ فِى قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَلَيْسَ لِى مُلْكُ مِصْرَ وَهذِهِ الأَنْهارُ
تَجْرِى مِنْ تَحْتِى أَفَلا تُبْصِرُونَ * أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هذا الَّذِى هُوَ مَهِينٌ وَلا
يَكادُ يُبِينُ * فَلَوْلا أُلْقِىَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ
المَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ * فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً
فاسِقِينَ؛(6)فرعون قوم خود را آواز داد وگفت:اى قوم، آيا كشور بزرگ مصر از من نيست؟و چنين نهرهايى از زير قصر من
جارى نيست؟آيا شكوه و جلال مرا نمىنگريد؟آيا من بهترم يا اين مردفقير و خوارى كه هيچ منطق و بيان
روشنى ندارد؟اگر موسى رسول خداست، پس چرا طوقهاى زرين بر دست ندارد و يا فرشتگان آسمان همراه او
نيستند. با اين سخنان، قومش را ذليل و زبون داشت تا همه مطيع فرمان وى شدند، آنان افرادى فاسق و نا به
كار بودند.
1- اعراف (7) آيات 106 - 126.2- اعراف (7) آيات 127 - 129.3- غافر (40) آيه 26.4- غافر (40) آيات 28 - 34.5- غافر (40) آيات 38 - 45.6- زخرف (43) آيات 51 - 54.