نوح و پيگيرى دعوت خود
نوح(ع) براى قانع ساختن قوم خود، دعوت خويش را ادامه داد و با آنان به گفتگو و بحث و مناقشه پرداخت وبدانها گفت:«اگر من از ناحيه پروردگار خود حجتى ظاهرى بياورم كه خدا به رحمت و فضل و كرم خويش،
نبوت را به من عطا فرموده باشد، در باره من چگونه فكر مىكنيد؟حال آنكه جهل و نادانى و غرور شما به
پول و مقام سبب شده كه به رسالت الهى رهنمون نگرديد،آيا درست است در حالى كه شما از نور هدايت رو
گردانيد، من شما را به پذيرفتن آن مجبور كنم؟با اينكه من براى انجام هدايتم، نه از شما مالى
مىخواهم و نه در پى پست و مقامى از شما هستم بلكه خداوند مرا پاداش خواهد داد.»به نظر مىرسد كه سخن نوح(ع) در قومش مؤثر واقع شد، ولى از آنجايى كه آنها پيروانِ حضرت را افرادى
تهيدست و ضعيف مىپنداشتند و فاصلههاى طبقاتى مالى و اجتماعى بسيارى ميان آنها وجود داشته است،
از اين رو با نوح(ع) شرط كردند كه به او ايمان مىآورند، مشروط به اين كه اطرافيانش را از خود دور
گردانده و دست از دعوتِ آنها بردارد.نوح(ع) بدانها پاسخ داد: من هيچ يك از كسانى را كه ايمان آوردهاند، به جهتِ درخواست شما و به سبب
اينكه آنها را خوار و بىمقدار مىشمريد، ازخود دور نخواهم كرد، آنها در پيشگاه خداوند مقرّبند و
در قيامت پروردگار خويش را ملاقات خواهند كرد و حساب و پاداش آنها مربوط به خداست، ولى به نظر من شما
به آنچهسبب تمايز انسانها نزد خداست، جاهل و نادانيد.«اى قوم، اگر من اينها را پس از آنكه ايمان آوردند از خود برانم، هيچ كس قادر بريارى من نبوده و
مرا از عذاب الهى نمىتواند برهاند، آيا يادآور نمىشويد كه آنها هم پروردگارى دارند و ياريشان
مىكند؟از طرفى براى اينكه از من پيروى كنيد به شما نمىگويم كه گنجينههاى الهى نزد من است و هر
گونه بخواهم از آنها استفاده مىكنم و نه ادعا مىكنم كه غيب مىدانم و يا فرشتهاى از فرشتگانم،
بلكه من نيز انسانى مانند شما هستم و به كسانى كه از ديدگاه شما پست و بىمقدارند نخواهم گفت كه
خداوند به خاطر ميل و علاقه شما، هرگز بدانان فضل و عنايت ندارد، چه اينكه تنها خدا بر دلهاى با
اخلاص آنها آگاه است، بنابراين اگر من كارى بكنم كه شما خرسند شويد، در اين صورت در جمع ستمگران
خواهم بود.»قالَ يا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّى وَآتانِى رَحْمَةً مِنْ
عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوها وَأَنْتُمْ لَها كارِهُونَ * وَيا قَوْمِ لا
أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مالاً إِنْ أَجْرِىَ إِلّا عَلىَ اللَّهِ وَما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ
آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَلكِنِّى أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ * وَيا قَوْمِ
مَنْ يَنْصُرُنِى مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدتُهُمْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ * وَلا أَقُولُ لَكُمْ
عِنْدِى خَزائِنُ اللَّهِ وَلاأَعْلَمُ الغَيْبَ وَلا أَقُولُ إِنِّى مَلَكٌ وَلا أَقُولُ
لِلَّذِينَ تَزْدَرِى أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِما
فِى أَنْفُسِهِمْ إِنِّى إِذاً لَمِنَ الظّالِمِينَ؛(7)نوح به قومش پاسخ داد هرگاه ببينيد از ناحيه پروردگار به من دليل و برهان روشن و رحمتى عنايت شده،
آيا باز هم حقيقتِ حال بر شما پوشيده خواهد ماند و آنگاه كه شما از رحمت و سعادت تنفر داريد، چگونه
شما را بر پذيرش آن مجبور كنم؟من از شما انتظار مال و دارايى ندارم، پاداش من با خداست، و من ايمان
آوردگان به خدا را از خود نمىرانم. آنان پروردگار خويش را ملاقات خواهند كرد. ولى من شما را
انسانهايى نادان مىپندارم.اى مردم،اگر من آنها را از خود برانم، به كمك چه كسى از خشم خدا نجات
يابم؟آيا از اين سخنان پند نمىگيريد، من نمىگويم خزاين خدا را در اختيار دارم و يا غيب مىدانم
و يا فرشتهام و به كسانى كه در نظر شما بىمقدارند، نمىگويم نزد خدا فضيلتى بر ديگران ندارند؛
زيرا خداوند به باطن آنها آگاهتر از من است، [اگر آنها را خوار شمارم] از ستمكاران خواهم بود.