از اين رو تلاش كرد با عقل و منطق وى را ارشاد و راهنمايى كند، ولى اين پدر متحجّر واپسگرا، در
مقابل، ابراهيم(ع) را به سنگسار كردن تهديد كرد و پسر، اين گونه به وى پاسخ مىدهد:سَلامٌ عَلَيْكَ
سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّىسلام و درود بر تو، از خدايم برايت طلب آمرزش خواهم كرد.اينكه
ابراهيم پس از تهديد نمودن پدر، براى وى طلب آمرزش مىكند، دلالت بر اخلاص او نسبت به پدر داشته،
همانگونه كه حاكى از قلب بزرگى است كه از عشق و عطوفت و مهربانى مىتپيد و قلب بزرگش متوجه پسرانش
نيز هست.او از خداى خود درخواست كرد كه فرزندانش را از پرستش بتها مصون نگاهدارد:وَإِذ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا البَلَدَ آمِناً وَاجْنُبْنِى وَبَنِىَّ أَنْ نَعْبُدَ
الأَصْنامَ؛و آنگاه كه ابراهيم عرضه داشت:پروردگارا، اين سرزمين را امنيت ببخش و خود و فرزندانم را از پرستش
بتها دور نگاهدار.قلب بزرگ ابراهيم به نسل وى كه ارتباط نَسَبى به آنان داشت نيز عشق مىورزيد، و با محبّت و علاقهاى
كه سراسر وجود وى را فرا گرفته بود، براى آنان خواهان مقام بلند و خير و صلاح بود، تا آنجا كه وقتى
خداوند امامت را بدو ارزانى داشت، تنها به اين ويژگى كه اختصاص به وى داشته باشد، قانع نمىگردد،
بلكه از پروردگار خويش مىخواهد تا آن را به فرزندانش نيز ارزانى بدارد:قالَ إِنِّى جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِىفرمود: تو را امام و پيشواى مردم
قراردادم.گفت: اين موهبت را به فرزندانم نيز عنايت كن.و قلب بزرگش او را وا مىدارد كه از خدا بخواهد تا او را برپا دارنده نماز قرار دهد، چرا كه آن
مهمترين چيزى است كه انسان به واسطه آن به خدا تقرّب مىجويد، و سپس به آن هم اكتفا نكرده و
فرزندانش را نيز در آن شريك گردانده است:رَبِّ اجْعَلْنِى مُقِيمَ الصَّلاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِى رَبَّنا وَتَقَبَّلْ دُعاءِپروردگارا،
من و فرزندانم را بهپا دارنده نماز قرار ده. پروردگارا، دعايم را بپذير.با اينكه قوم ابراهيم او را آزار و اذيت نموده و از خود راندند، قلب بزرگ او به آنها نيز مهربان بود.وى براى كسانى كه نافرمانى او كرده بودند، درخواست هلاكت نمىكرد و خواستار عذاب فورى آنان نبود،
بلكه آنها را به رحمت و بخشش الهى واگذار مىكرد:رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِى فَإِنِّهُ مِنِّى وَمَنْ
عَصانِى فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛پروردگارا، اينان بسيارى از مردم را به گمراهى كشاندند، كسى كه از من پيروى كند از من است، و آن كس كه
نافرمانىام كند، به راستى كه تو مهربان و بخشندهاى.قلب بزرگ ابراهيم(ع) تحمل ندارد عذاب بر هيچ كس، حتى بر كسى كه سزاوار آن است وارد شود، و اينك
فرشتگان آمده بودند تا بر قوم لوط عذاب وارد سازند، ولى قلب ابراهيم از ماجرايى كه قرار بود براى اين
قوم اتفاق بيفتد، به خود لرزيد و از خداى خود درخواست تا شايد اين گنهكاران را مشمول رحمت خويش
گرداند.خداى متعال فرمود: «يُجادِلُنا فِى قَوْمِ لُوطٍ * إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوّاهٌ
مُنِيبٌ».
درس پايمردى
در حيات و زندگى ابراهيم(ع) درسِ شجاعت و پايمردى و دلاورى و از خودگذشتگى در راه مكتب و عقيده به چشممىخورد. ابراهيم(ع) در برابر قوم خود كه بتپرستى ميان آنان رواج يافته بود، رويارو ايستاد.اعتقادات آنها را بىمقدار شمرد و با دليل و برهان آنها را براى دست برداشتن از بتپرستى، فرا
خواند. ولى چه رسالت دشوارى. هيچ چيز برانسان دشوارتر از اين نيست كه اعتقادات موروثى خود كه در
درونش از قداست و احترام خاصى برخوردار است، دستخوش تغيير و تبديل گردد، و هيچ چيز بيش از آنچه
اعتقادات وى را حمل بر بىمقدارى و تهى مغزى كند، او را عصبانى و خشمگين نمىكند.