كن مىماند كه هيچ چيز در برابر آن توان پايدارى و مقاومت نداشت؟!رسول خدا(ص) پس از آنكه آمادگى خويش را براى فداكارى در راه تبليغ رسالتش عنوانكرد، به گريه افتاد
و از آنجا رفت. ابوطالب او را صدا زد و بدو گفت: «برادرزاده عزيزم، هر چه دوست دارى بگو، به خدا سوگند
هرگز تو را تسليم آنان نخواهم كرد.
نقشه فريب
دعوت به اسلام مورد پذيرش عده بسيارى از مردم قرار گرفت، وقتى قريش اين وضع را مشاهده كردند با اشرافخود گردهم آمده و براى مقابله با خطرى كه آنها را تهديد مىكرد به مشورت پرداختند. سرانجام نظر آنها
بر اين تعلق گرفت كه كارهايى را به محمد(ص) پيشنهاد كنند، شايد وى را از دعوت خويش منصرف سازند، لذا
درپى او فرستادند و از آنجا كه رسول خدا(ص) علاقهمند هدايت آنان بود با شتاب نزد آنان آمد، و آنها
بدو گفتند:«اىمحمد(ص) ما كسى را نزد تو فرستاديم تا بيايى و با تو سخن بگوييم، به خدا سوگند ما مردى
را از عرب سراغ نداريم كه كارهايى راچون تو نسبت به قوم خود انجام داده باشند، تو نياكان ما را دشنام
دادى و آيين ما را به ناسزا گرفتى وبه خدايان ناروا گفته و انديشه و خرد ما را به نادانى و جهل توصيف
كردى، و سبب تفرقه و پراكندگى مردم شدى و هركار ناروا و زشتى را به ما روا داشتى، اگر با اين
گفتههايت در پى مال و دارايى هستى، ما آن قدر برايت مال جمع آورى مىكنيم كه ثروتمندترين فرد ما به
شمار آيى و اگر پُست و مقام مىخواهى، تو را بر خود فرمانروا مىگردانيم و اگر مُلك و املاك
مىخواهى، تو را مالك بر خويش مىنماييم،
و اگر آنچه به تو الهام مىشود از طريق جنّ است [جنزده شدهاى] و او بر تو غلبه يافته و شايد هم
اينگونه باشد، پول زيادى را براى معالجهات هزينه خواهيم كرد تا بهبوديابى و يا اينكه عذرى
برايت باقى نمىماند؟رسول اكرم(ص) فرمود:«آنچه را مىگوييد در من وجود ندارد، من براى اينكه اموال شما را بگيرم به سوى
شما نيامدم، نه پُست و مقام مىخواهم و نه قصد فرمانروايى بر شما را دارم، ولى خداوند مرا به عنوان
پيامبر به سوى شما فرستاده است و بر من كتاب نازل فرموده و به من فرمان داده تاشما را مژده و بيم دهم.من دستورات الهى را به شما ابلاغ كرده و شما را پندواندرز دادم، اگر آنچه را به شما گفتم بپذيريد، در
دنيا و آخرت سعادتمند خواهيد شد و اگر آن را نپذيرفته و ردّ نماييد، براى انجام دادن فرمان خدا صبرو
شكيبايى پيشه خواهم كرد تاخداوند ميان من و شما داورى فرمايد».(14)سپس كفار براى مبارزه با رسالت الهى، نقشه ديگرى را طراحى كرده و به او پيشنهاد كردند تا درعبادت و
پرستش بتها با آنها شريك و همسو گردد و آنان نيز در عبادات وى، تشريك مساعى داشته باشند، خداوند
اين آيات مباركه را نازل فرمود:«قُلْ يا أَيُّها الكافِرُونَ * لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»تا آخر سوره و جايى ديگر فرمود: «قُلْ
أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّى أَعْبُدُ أَيُّها الجاهِلُونَ».وبعد از آن راهى ديگر را انتخاب كردند و از او درخواست نمودند آن دسته از آيات قرآن را، كه بتها را
مورد مذمت قرار داده و بتپرستان را به كيفر و عذابى شديد تهديد كرده است، از قرآن برداشته و حذف
كند. خداوند اين آيات را بر پيامبر نازل فرمود:قُلْ ما يَكُونُ لِى أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِى إِنْ أَتَّبِعُ إِلّا ما يُوحى
إِلَىَّ؛بگو مرا نمىسزد كه قرآن را از پيش خود تغيير و تبديل دهم، من تنها از وحى پيروى مىكنم.
1- بيان اينگونه مطالب درباره شخصيت ممتاز رسول اكرم ساختگى و از اسرائيليات است، در اين خصوص به
تفسير شريف مجمعالبيان مراجعه شود. «ج6».2- طبرى مىگويد: ابوسعيد از پدر خود پرسيد: آيا ابوبكر نخستين كسى بود كه ايمان آورد؟ وى گفت: خير؛
قبل از او بيش از پنجاه تن به پيامبر گرويده بودند.3- ابن هشام، ج1.4- شعرا (26) آيات 214 - 215.5- ص (38) آيات 4 و 5.6- فرقان (25) آيات 41 - 42.7- انعام (6) آيه 34.8- طور (52) آيه 29.9- فرقان (25) آيات 4 و 5.10- اسراء(17) آيات 90 - 93.11- نجم (53) آيه 23.12- بقره(2) آيه 170.13- فرقان (25) آيه 44.14- ابن هشام، ج1.