يارى موسى به فردى اسرائيلى
موسى در خانه فرعون به سنّ جوانى رسيد و از قدرت جسمانى فوق العادهاى برخوردار شد و هيچگاه بر اوپوشيده نبود كه وى در خانه فرعون زندگى مىكند و خود، فردى اسرائيلى از ملت ستمديده فلسطين است.بنابراين مىتواند اسرائيليان را يارى كرده و آزار و اذيت فرعونيان را از آنها دور سازد.روزى موسى كاخ فرعون را ترك گفت و بىآنكه كسى بداند به طور ناگهانى وارد شهر شد و در آنجا ملاحظه
كرد دو نفر با يكديگر مشاجره و كشمكش دارند: يكى از آنها اسرائيلى و از قوم اوست و ديگرى از هواداران
فرعون مىباشد.فرد اسرائيلى از موسى درخواست كمك كرد و او به يارى وى شتافت. و موسى چنان سيلى بر
دشمن او نواخت كه به زندگى او پايان داد. موسى از كرده خويش پشيمان شد و آن را كارى شيطانى شمرد و از
گناهى كه مرتكب شده بود از خداى خود طلب بخشش نمود و نزدش تضرع و زارى كرد تا توبهاش را بپذيرد و او
را ياور تبهكاران قرار ندهد و خداوند او را بخشيد و توبهاش را پذيرفت. خداى متعال فرمود:وَدَخَلَ المَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ
يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَهذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذِى مِنْ شِيعَتِهِ
عَلىَ الَّذِى مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ
الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ * قالَ رَبِّ إِنِّى ظَلَمْتُ نَفْسِى فَاغْفِرْ لِى
فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ * قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَىَّ فَلَنْ
أَكُونَ ظَهِيراً لِلْمُجْرِمِينَ؛(4)زمانى كه مردم شهر بى اطلاع بودند وارد شهر گرديد در آنجا دو مرد را ديد كه با يكديگر درگير هستند:يكى از طرفداران او و ديگرى از دشمنانش بود، آنكه طرفدارش بود براى غلبه بر دشمن او، از موسى كمك
خواست. موسى بر فردى كه دشمن او بود سيلى نواخت و او در اثر آن جان داد.وى گفت: اين كار يك عمل شيطانى
بود، چه اينكه شيطان دشمنى گمراه كننده و آشكار است.موسى عرضه داشت:پروردگارا، من به خويش ستم روا
داشتم مرا ببخش و خداوند او را بخشيد. به راستى كه او بسيار بخشنده و مهربان است.موسى عرض كرد:پروردگارا، به نعمتهايى كه برايم ارزانى داشتهاى، از تبهكاران هرگز حمايت نخواهم كرد.
فاش شدن راز موسى
روز دوم كه فرا رسيد، موسى در حالى كه بيم داشت راز او فاش گردد، به سمت شهر روانه گرديد. در آنجاهمان فرد اسرائيلى را كه ديروز به وى كمك كرده بود ديد كه با يكى ديگر از طرفداران فرعون درگير است.فرد اسرائيلى براى غلبه بر شخص فرعونى، از موسى كمك خواست. اين بار موسى از ستيزهجويى و ماجراجويى
او به خشم آمد و او را بر آن كار نكوهش كرد و سپس براى پايان دادن به نزاع و درگيرى ميان آن دو به
ميانجىگرى پرداخت.فرد اسرائيلى كه (موسى را خشمگين يافت) ترسيد و تصور كرد موسى قصد كشتن او را
دارد، لذا او را مخاطب ساخت و گفت:أَتُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِى كَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالأَمْسِ؛آيا همان گونه كه ديروز فردى را كشتى، مىخواهى مرا بكشى.شخص فرعونى به مجرد اينكه اين اقرار صريح و آشكار را شنيد - و از سوى ديگر قوم او از ماجراى روز
گذشته كه مردى كشته شده و قاتل وى مشخص نبود، حيران و سرگردان بودند- خود را به آنها رساند و ماجراى
موسى رإ؛ههِ به آنان اطلاع داد.در اين هنگام مردم گردآمده و براى كشتن موسى به جستجوى وى
پرداختند، يكى از ارادتمندان موسى از اين قضيه آگاه شد و از دورترين نقطه شهر، شتابان خود را به وى
رساند و او را در جريان نقشه مردم قرار داد و به او سفارش كرد كه خود را نجات دهد و از شهر بيرون رود تا
مردم براى آزار و اذيّت، دسترسى به او نداشته باشند.موسى سفارش او را پذيرفت و با حالتى از بيم و ترس
از شهر فرار كرد و از خداى خود مىخواست كه او را از شرّ ستمكاران نجات دهد:فَأَصْبَحَ فِى المَدِينَةِ خائِفاً يَتَرَقَّبُ فَإِذا الَّذِى اسْتَنْصَرَهُ بِالأَمْسِ
يَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسى إِنَّكَ لَغَوِىٌّ مُبِينٌ * فَلَمّا أَنْ أَرادَ أَنْ يَبْطِشَ
بِالَّذِى هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ يا مُوسى أَتُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِى كَما قَتَلْتَ نَفْساً
بِالأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلّا أَنْ تَكُونَ جَبّاراً فِى الأَرْضِ وَماتُرِيدُ أَنْ تَكُونَ
مِنَ المَصْلِحِينَ * وَجاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصى المَدِينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ
المَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّى لَكَ مِنَ النّاصِحِينَ* فَخَرَجَ
مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِى مِنَ القَوْمِ الظّالِمِينَ؛(5)