پيمان مردم مدينه - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اگر خداوند بدين وسيله آنان را متحد گرداند،

فردى عزيزتر از شما وجود نخواهد داشت.

اين گروه از خزرجيان به مدينه بازگشتند و آنچه را از رسول خدا(ص) در ارتباط با دعوت به آيين اسلام
مشاهده كرده بودند، به اطلاع قوم خود رساندند، بسيارى از آنان دعوت پيامبراكرم(ص) را لبيك گفتند و
خانه‏اى نبود كه ياد و نام رسول اكرم(ص) در آن نباشد.

پيمان مردم مدينه

پس از گذشت يك سال، موسم حج فرا رسيد، دوازده تن از مردم مدينه، رهسپار مكه شدند و در مكانى به نام
«عَقبَه» با رسول خدا(ص) ديدار كردند و با آن حضرت پيمانى منعقد نمودند با اين مفاد كه:

هيچ يك از آنان
به خدا شرك نورزد، دزدى نكنند، عمل منافى عفت انجام ندهند، فرزندان خود را نكشند و به كسى افترا
نبندند و نسبت ناروا ندهند و از فرمان او سرپيچى نكنند، اگر به پيمان خود پايبند شدند، اهل بهشتند و
اگر به برخى از اين كارها آلوده گشتند، كارشان به دست خداست؛ اگر بخواهد عذاب كند و يا ببخشايد.

در موسم حج سال بعد از اين پيمان، هفتاد وسه مرد و دو زن، راهى مكه شدند و آن‏گاه كه فرستادگان آنها
با رسول خدا(ص) ديدار كردند، بدانان وعده داد كه شب هنگام در «عَقبَه» با آنان ديدار داشته باشد و
بدان‏ها دستور داد در آن وقتِ شب، كسى را از خواب بيدار نكنند و با آرامش به طور نهانى بدانجا آمده
تا قريش از قضيه آگاه نشوند.

آنان پس از گذشت سه شب، به آرامى خود را به عقبه رسانده و در جلسه‏اى كه با حضور رسول خدا(ص) تشكيل شده
و عباس بن عبدالمطلب عموى آن حضرت - كه هنوز بر آيين قريش بود - نيز در آن حضور داشت، شركت جستند.

ابن
عباس جمعيت را مخاطب قرار داد و گفت:

همان گونه كه مى‏دانيد، محمد(ص) از ماست و ما او را تاكنون از
گزند قوم خود حفظ و حراست كرده‏ايم و او ميان بستگان خويش هم چنان از مقام و منزلت والايى برخوردار
است. آن حضرت از رفتار قوم خود خرسند نيست و قصد دارد نزد شما آمده و به شما بپيوندد، اكنون ملاحظه
كنيد، اگر به آنچه وى را بدان دعوت كرده‏ايد وفادار و پايبنديد و او را از شرّ دشمنان محافظت
مى‏كنيد كه فبها و نعم المطلوب و اگر مى‏خواهيد پس از آن‏كه وى نزدتان آمد او را تسليم دشمن كرده و
تنها بگذاريد، در اين صورت دست از او برداريد تا ميان بستگان و شهر خود در عزّت و احترام زندگى كند.

آنان در پاسخ وى گفتند:

آنچه را گفتى شنيديم [و رو به پيامبر كرده و عرض كردند] اى رسول خدا(ص) شما سخن
خود را بگو و هر عهد و پيمانى را كه دوست دارى از ما بگير.

رسول خدا(ص) با آنان سخن گفت و سپس به تلاوت
قرآن پرداخت و آنها را به خداوند و پذيرش اسلام دعوت كرد و سپس فرمود:

«به اطاعت و فرمانبردارى من در كليه حالات و در انفاقِ در
سختى و خوشى و به امر به معروف و نهى از منكر با من بيعت كنيد. براى خدا سخن بگوييد و در راه او از
سرزنش هيچ نكوهشگرى بيم و پروا نداشته باشيد. بايد مرا يارى كنيد و اگر نزدتان آمدم، همان گونه كه از
زن و فرزند خود مراقبت مى‏كنيد بايد از من حفاظت نماييد كه در اين صورت بهشت درانتظار شماست».

آنان
نيز طبق همين اصول با آن حضرت عهد و پيمان بستند.

آن‏گاه رسول‏خدا(ص) فرمود:

دوازده‏تن از افراد با
شخصيت، از ميان خود به من معرفى كنيد تا امور مربوط به مردم را سر و سامان دهند.

آنان هم دوازده نفر را
از ميان برگزيده و رسول‏خدا(ص) بدانان فرمود:

شما عهده‏دار امور قوم خود باشيد، همان گونه كه
حواريون، نسبت به عيسى بن مريم(ع) بودند و من نيز مسؤوليت قوم خود را بر عهده دارم. و سپس آنان رهسپار
مدينه گرديدند و اسلام به سرعت ميان مردم آن سامان گسترش يافت.


1- انعام (6) آيات 52 - 53.

2- زخرف (43) آيات 31 - 32.

3- برخى از مفسرين گفته‏اند: اين آيات درباره مردى از بنى‏اميّه (عثمان) كه نزد پيامبر ايستاده بود
نازل شده؛ هنگامى ابن ام‏مكتوم واردشد، او چهره درهم كشيد و از او رو برگرداند و خداوند او را بر اين
كار مورد عتاب قرار داد. مفسران نسبتِ اين عمل را به پيامبر6 صحيح نمى‏دانند، زيرا خداوند آن حضرت را
برتر از اين صفات قرار داده است و از او به بهترين نمونه اخلاق نكو و پسنديده ياد كرده و فرموده است:
«و لو كنت فظاً غليط القلب لانفضوا من حولك؛ اگر تو درشتخو بودى مردم از پيرامونت پراكنده مى‏شدند»
و «انك لعلى خلق عظيم» مكارم اخلاق و برخورد بسيار مناسب حضرت به اندازه‏اى بود كه هرگاه با كسى
مصافحه مى‏كرد، هرگز دستش را از دست او نمى‏كشيد تا طرف مقابل دستش را جدا كند. بنابراين، چگونه
ممكن است انسانى كه در بلنداى قلّه صفات برجسته و اخلاق پسنديده است، در مقابل فردى نابينا كه براى
پذيرش اسلام آمده، چهره درهم كشد؟! تمام پيامبران خدا از چنين برخوردهايى منزه و پيراسته بوده‏اند.
«ج».

4- عبس (80) آيات 1 - 10.

/ 300