مىآمرزد و به شما مهلت داده و تا آخرين روزهاى عمرتان كه خدا مقدر فرموده، شما را از نعمتهاى
دنيوى بهرهمند مىسازد، ولى اگر از پروردگارتان نافرمانى كرديد، هرگز شما را مهلت نمىدهد و
برايتان عذاب را مقرر فرموده و به طور ناگهانى كه تصور آن را نمىكنيد، بر شما فرود مىآيد...».قالَ يا قَوْمِ إِنَّى لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ * أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ
* يَغْفِر لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرْكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمّىً إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ
إِذَا جَآءَ لا يُؤَخَّرُ لَوْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛(4)نوح فرمود: اى قوم، من بيم دهندهاى آشكار براى شمايم، خدا را بپرستيد و از او بترسيد و مرا اطاعت
كنيد. خداوند گناهان شما را مىبخشد و تا زمانى معين شما را مهلت مىدهد، آنگاه كه وقت مقرر الهى
رسيد، تأخير پذير نيست، اگر به اين معنا پىببريد.
برترى جويى كفار
قوم نوح، پندواندرز آن حضرت را ناديده گرفتند و به بيم دادن الهى نسبت به خود، اعتنايى نكردند و بادلايلى، پيامبرى آن حضرت را انكار نموده و مىگفتند:الف) وى (نوح) مانند آنها انسان است و مىخورد و مىآشامد، بنابراين، چگونه كسى كه مانند آنها انسان
است مىتواند پيامبر باشد؟، پيامبر - از ديدگاه آنها - مىبايست فرشته باشد نه انسان!ب) پيروان او همه، افراد مستضعفند، منظورشان تهيدستان و كارگران و كشاورزان و افراد سطح پايين جامعه
بود، و اين گونه افراد - در نظر آنها - بدون انديشه و فكر از نوح پيروى كرده و از علم و دانش بهرهاى
ندارند.ج) نوح(ع) و پيروانش را به دروغگويى متهم ساختند و به اين اتهامِ خود مطمئن نبودند، بلكه صرفِ ظن و
گمان بود....فَقالَ المَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مانَراكَ إِلّا بَشَراً مِثْلَنا وَما نَراك
اتَّبَعَكَ إِلّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِىَ الرَّأىِ وَما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ
فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ؛(5)سران كافر قومش گفتند:ما تو را مانند خود بشرى بيشتر نمىدانيم، در ديدگاه نخستين بايد گفت كسانى
كه از تو پيروى مىكنند، اشخاصى پست و بىمقدارند. ما هيچگونه برترى براى شما بر خود نمىبينيم،
بلكه شما را دروغگو مىپنداريم.قرآن، در آيهاى ديگر برترى جويى قوم نوح و ردّ دعوتِ آن حضرت و متهم ساختن وى را به گمراهى، به
تصوير كشيده است، چنانكه از نوح(ع) چهرهاى شكيبا و مهربان ارائه داده كه قصد دارد اين تصور غلط را
از ذهن قومش بزدايد، از اين رو به آنها مىگويد:«اى مردم، من گمراه نيستم، آن گونه كه شما تصور
مىكنيد، من فرستادهاى از نزد پروردگار جهانيانم، دستورات و احكامى كه مرا به خاطر آنها فرستاده
و به مصلحت شماست، برايتان ابلاغ مىكنم، من شما را به آنچهكه سعادتتان در آن است پند و اندرز
مىدهم و از بدبختى و شقاوت برحَذَرتان مىدارم، چرا كه خداوند، چيزهايى را كه شما از آن آگاهى
نداريد، به من آموخته است».آنگاه نوح(ع) برايشان روشن مىكند كه پند و نصيحت و راهنمايى اگر توسط فردى از خودِ آنها باشد،
شگفتآور نيست كه آنها را از عذاب خدا بيم داده و به رحمت و رضوان الهى دعوت كند.قالَ المَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إنّا لَنَراكَ فِى ضَلالٍ مُبِينٍ * قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِى
ضَلالَةٌ وَلكِنِّى رَسُولٌ مِنْ رَبِّ العالَمِينَ * أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّى وَأَنْصَحُ
لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لاتَعْلَمُونَ * أَوَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ
رَبِّكُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛(6)گروهى از قومش گفتند، ما تو را در گمراهى آشكار مىبينيم در پاسخشان گفت:اى قوم من در گمراهى نيستم،
بلكه فرستادهاى از نزد پروردگار جهانيانم كه دستورات خدا را به شما ابلاغ كرده و شما را پند
مىدهم و از ناحيه خداوند چيزهايى را مىدانم كه شما بدانها آگاهى نداريد.آيا اگر فردى از سوى
خداوند مأمور شد شما را [از عذاب الهى] بيم دهد تا پرهيزگار شده به اميد اينكه مورد لطف خدا قرار
گيريد، شگفتزده مىشويد.