محاصره پيامبر و ياران - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خداى يگانه را پرستش كرديم و ذرّه‏اى به اوشرك نورزيديم، هر چه را بر ما حرام‏كرد، حرام دانستيم و
آنچه را برايمان حلال نمود، حلال تلقى كرديم.

قوم ما به دشمنى با ما برخاستند و ما را آزار و شكنجه
نموده و وادار كردند از دين و آيين خود دست برداريم، تاما را از پرستش خدا به پرستش بت‏ها برگردانند
و چيزهاى پليدى را كه حلال نمى‏دانستيم، حلال بشمريم. لذا آن‏گاه كه بر ما غلبه يافته و به ما ظلم و
ستم روا داشتند و عرصه را بر ما تنگ كردند و از روآوردن به دين و آيين ما جلوگيرى كردند، ما به سرزمين
شما روآورديم.(4)

آن‏گاه كه جعفربن ابى طالب آياتى از ابتداى سوره مريم را براى وى تلاوت كرد.

نجاشى گريست و سپس گفت:

اين سخنان و آنچه را عيسى(ع) آورده از يك سرچشمه نورند و سپس رو به عبدالله بن ابى ربيعه و عمروعاص كرد
و بدان‏ها گفت:

از پيش من برويد، به خدا سوگند هرگز اين افراد را به شما تسليم نخواهم كرد.

نجاشى به مجرّد شنيدن اصول و دستورات اسلام پى برد كه دستوراتى واقعى و حقند و صدق و حقيقت آنها بر
اهل خرد پوشيده نيست و دانست دستوراتى را كه محمد(ص) آورده از همان منبعى صادر شده است كه رسالت حضرت
عيسى صادر گرديده است.

محاصره پيامبر و ياران

زمانى كه نقشه‏هاى كفار قريش بى نتيجه ماند و مطئمن شدند كه هرچه پيامبر و پيروانش را مورد آزار و
اذيت و ستم قرار دهند، مانع رو آوردنِ مردم به دين خدا نيست، لذا تصميم گرفتند پيامبر را آشكارا به
قتل برسانند، وقتى عمويش ابوطالب(ع) بر تصميم قريش آگاه شد، قبيله خود بنى عبدالمطلب را گرد آورد و
به آنها فرمان داد تا پيامبر را وارد يكى از شِعْب‏هاى اطراف شهر مكه نمايند و بدانان امر كرد از
كسانى كه قصد كشتن او را دارند به شدت جلوگيرى كنند و قريش كه اطلاع حاصل كرد بستگان پيامبر حفاظت او
را بر عهده گرفته‏اند، تصميم گرفتند پيمان نامه‏اى بنويسند و در آن متعهد شوند كه با قبيله پيامبر،
يعنى بنى هاشم و بنى‏عبدالمطلب به طور كامل قطع رابطه كنند، از آنها زن نگيرند و به آنها زن نداده و
با آنان داد و ستد انجام ندهند و بدين سان پيمانى با اين مفاد نوشته و آن را داخل كعبه قرار دادند. اين
پيمان نامه مدت سه سال اجرا شد و پيامبر و پيروانش از انواع سختى‏ها و محروميت‏ها رنج مى‏بردند تا
آنجا كه از گرسنگى برگ درختان را مى‏خوردند و فرياد و ناله كودكان آنها از شدت گرسنگى از دور شنيده
مى‏شد.

زمان محاصره به طول انجاميد و محاصره شوندگان با گرفتارى‏ها و مشكلات بسيارى دست به گريبان شدند كه
برخى از اشرافِ قريش دلشان به حال آنها سوخت و پنج تن از بزرگان آنها، خواستار نقض عهدنامه شدند و پس
از آن‏كه با مخالفت شديدى از ناحيه قريش روبه‏رو شدند، سرانجام موفق شدند و پيامبر و ياران او پس از
رنج و گرفتارى‏هاى فراوانى كه متحمل شدند به خانه‏هاى خود بازگشتند.

رنج‏هاى پيامبر در طائف

رسول اكرم(ص) وقتى ديد قريش به رسالت او اهميتى قائل نيستند، تصميم گرفت نزد قبيله ثقيف به طائف
برود، شايد آنها بدو ايمان آورند و دست يارى به او داده و با وى همكارى نمايند تا مأموريت الهى را به
پايان برساند.

ثقيف نزديك‏ترين قبيله به مكه بود. پيامبر اسلام(ص) كه زيد بن حارثه، خادم او نيز وى را
همراهى مى‏كرد، با سران قبيله آنها ديدار كرد و آنان را به ايمان به خدا دعوت نمود و براى انجام
رسالت خويش از آنان يارى خواست، ولى آنها با رفتارى ناپسند، دستِ ردّ بر سينه او نهادند و از آنها
خيرى به دست نياورد.

در اين جا رسول گرامى اسلام(ص) از آنان درخواست كرد كه قضيه را فاش نسازند كه قريش
از ماجرا اطلاع حاصل كنند؛ زيرا آنها در اين صورت بر آزار و اذيت خود مى‏افزودند و از سويى رسول
خدا(ص) براى مبارزه با قريش در حقيقت از دشمنان آنها كمك خواسته بود، اما ثقيف، آن گونه كه پيامبر از
آنها تقاضا كرده بود عمل نكرده، بلكه افراد جاهل و نادان و كودكان خويش را فرستادند تا در مسير راه،
در برابر پيامبر ايستاده و به آن حضرت سنگ پرتاب كنند و آنها حضرت را آماج سنگ‏هاى خود ساختند، به
گونه‏اى كه پاهاى مبارك وى مجروح شد و ز
يد بن حارثه، سنگ‏ها را از وجود مقدس او دفع مى‏كرد تا اين‏كه به درخت انگورى رسيده و در سايه آن
بياساييدند.

/ 300