در كليه فتوحاتى كه در تاريخ خواندهايم نظير نداشته است.ارزش و اهميت اين تواضع آنجا فزونى
مىيابد كه ما آن را با فخرفروشى و تكبر و بزرگى طلبىهايى مقايسه كنيم كه ديگر رهبران، جهان آن گاه
كه در فتوحات خود به پيروزى به مراتب كمترى از فتح مكه دست مىيابند، از خويش ابراز مىدارند.رسول اكرم(ص) سپس وارد مكه شد. اطراف كعبه 360 بت وجود داشت. حضرت با عصايى كه در دست داشت به آنها اشاره
مىكرد و آنها به زمين سقوط مىكردند و مىفرمود: «جاءَ الحَقُّ وَزَهَقَ الباطِلُ إنّ الباطلَ
كانَ زَهُوقاً».آنگاه دستور داد آنها را شكسته و خُرد كنند.به علاوه شكستن بتهايى كه - مشركان آنها را مىپرستيدند - بىآنكه از خود دفاعى كنند و يا به
شكنندگان خود آسيبى برسانند، عملاً برچيدن بساط بتپرستى در جزيرةالعرب و ريشه كن ساختن قداستِ
آنها از اذهان مشركان به شمار مىآمد.پس از آن رسول خدا(ص) به كعبه رسيد و هفت دور با مركب خود آن را طواف نمود و با عصاى خود، حجرالاسود را
استلام فرمود. وقتى طواف او به پايان رسيد، عثمان بن طلحه را به حضور طلبيد و كليد كعبه را از او گرفت.درِ كعبه برايش گشوده شد و حضرت داخل شد و نمازگزارد و تمثال پيامبران را كه در كعبه ملاحظه كرد،
دستور به محو آنها داد و آنها را پاك كردند.
گذشت بزرگ
سپس پيامبر اكرم(ص) بر درِ كعبه ايستاد و مردم گرداگرد او حلقه زده بودند حضرت فرمود: «لا اله الاالله وحده لاشريك له، صدق وعده و نصر عبده و هزم الأحزاب وحده...».آنگاه برخىاز احكام شرعى را
براى آنها بيان داشت و اصل و ركنى را كه اسلام بر آن بناگرديدهبود برايشان عنوان نمود. بناى امتى
جهانى كه به روابط جنس و نژاد بستگى ندارد. امتى كه آيينش حقّ بوده و فضل و برترى مردم در چنين آيينى
به پول و پُست و مقام نيست، بلكه بستگى به تقواى شخص دارد.پيامبر خدا(ص) فرمود:اى قرشيان، خداوند كبر
و نخوت دوران جاهليت و افتخار كردن به عمل پدران و نياكانتان را از شما زدود و همه مردم از نسل
آدم(ع)اند و حضرت آدم از خاك آفريده شده است و سپس اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: «يا أَيُّها النّاسُ
إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثى وَجَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُوا
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ».پس از آن نبى گرامى(ص)سخن خويش را متوجه قريش ساخت كه در وضعيت يك انسان گنهكار و جنايت پيشه و
تجاوزگر قرار داشتند، آنها چه اندازه مسلمانها را در مكه مورد شكنجه قرارداده و آزار و اذيت كردند
و قصد كشتن پيامبر را داشتند.بهطور مكررّ بر مدينه حملهور شدند تا رسول خدا(ص) را از بين ببرند و
مسلمانها را به ضعف و نابودى بكشانند و در اين راستا تعداد زيادى از آنان را به شهادت رساندند.بنابراين با ملاطفتترين نوع قصاص در حقّ اينها اين بود كه سران بزرگ آنها را گردن بزنند و بخشى را
به زندان افكنند و بقيه را به ذلت و خوارى كشانده و همان گونه كه امروزه دولتهاى به اصطلاح متمدن
عمل مىكنند، جريمههاى كلان مالى را بر آنان ببندند و يا مانند قديم، همگى آنها را به بردگى
بگيرند، ولى رسول اكرم(ص) هيچ يك از اين كارها را انجام نداد، بلكه آن تبهكاران را مخاطب ساخت و
فرمود:«اى قريشيان، تصور مىكنيد با شما چگونه عمل خواهم كرد؟»قريش انتظار نداشتند كه پيامبر با
آنان برخورد خشونتآميزى داشته باشد و به سرشت پاك نبى گرامى و رفتار پسنديده بى مانند او با آنان
اطمينان داشتند، از اين رو پاسخ آنها در جواب پيامبر(ص) اين
بود كه:«خيراً، أخٌ كريمٌ وابْنُ أَخٍ كريمٍ؛ ما انتظارى جز نيكى از ناحيه شما نداشته و شما را
برادر بزرگوار خويش و فرزند برادر بزرگوار خود مىپنداريم».اينجا بود كه پيامبر خدا(ص) كلمه عفو و گذشت را بر زبان جارى ساخت، كلمه بزرگى كه پيوسته در طول
تاريخ، گواه بر اوج و كمال رفتار شايسته انسانى بوده كه شخص پيامبر بدان آراسته بودهاند، لذا
فرمود:«اذهبوا فانتم الطلقاء؛ برويد پى زندگى خويش، همه شما آزاد هستيد».