رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّى جاعِلٌ فِى الأَرضِ خَلِيفَةً»مفسران در معناى خليفه (جانشين) دو
نظريه دارند:
اوّل
يك صنف يا بيشتر از نوع انسان در زمين وجود داشته و بعد منقرض شدهاند، اين نوع در زمين فساد و تباهى انجام داده و به خونريزى دست يازيدهاند. فرشتگان [از اين عمل] شگفت زده
شدهاند؛ زيرا به اعتقاد فرشتگان، خليفه بايد شبيه به خدا و داراى خصوصيات او باشد، از اين رو به
خدا عرض كردند: «أتَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَيَسْفِكُ الدِّماءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ
بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ».
دوم
اينكه خداوند او را جانشين ناميده، بدين سبب است كه وى در داورى بين بندگان خدا، جانشين اوبوده و خداوند حقِ تصرفِ در زمين و استيلاى بر آفريدگانش را براى جانشين خود مقرّر داشته است.بدين سان ملاحظه مىكنيم كه قرآن، پا به پاى قوانين علم و دانش، پيش رفته و اين قوانين، حاكى از اين
است كه صنفى از انسان پيش از حضرت آدم(ع) در زمين مىزيسته و سپس منقرض شدهاند.
مادّه اوّليه انسان از نظر علمى
قرآن، ما را از مادّهاى كه آدم(ع) و نسل او آفريده شدهاند، مطلع مىسازد:«إِذ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّى خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ».همان گونه كه آيه شريفه به صراحت فرموده، گِل خمير مايه اصلى و منشأ پيدايش انسان بوده است، هر چنداين گل، دگرگون به اشكال مختلفى شده تا انسان ازآن به وجود آمده است، آن گونه كه معروف است، گِل،
همان خاكِ آميخته با آب است.خداى متعال فرموده: «وَإِذ قالَ رَبُّكَ لِلْملائِكَةِ إِنِّى خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ
حَمَأٍ مَسْنُونٍ»منظور از «حَمَأٍ مَسْنُونٍ» گِل تيرهاى است كه بوى آن متغيّر گشته است. بيضاوى
در تفسير خود مىگويد:«حَمَأٍ مَسْنُونٍ» گل ولاى تيرهاى است كه مدتى طولانى در كناره آب بوده و
رنگ و بوى آن دستخوش تغيير و تبديل شده است.بنابراين، قرآن تصريح فرموده كه اصل آفرينش انسان از خاك و آب بوده است، اما اينكه سرشت انسان
ازخاك است، مطلبى است كه هم با واقعيت سازگار بوده و هم با علم و دانش. اگر كسى قطعهاى از بدن انسان
را تحت آزمايش قرار دهد، ملاحظه خواهد كرد كه از همان عناصرى آفريده شده كه خاكِ زمين از آن تشكيل
يافته است، به علاوه آنگاه كه انسان از دنيا مىرود، بدن او به خاك تبديل مىشود.اما نسبت به آب، زيستشناسان معتقدند كه حيات و زندگى از آبهاى شور اقيانوسهاى اوليّه آغاز شده،
ولى اندكى از آنان نظريهاى را تأييد مىكنند كه مىگويد:حيات از آب زلال پديد آمده است. حيات تنها
از آب آغاز نگرديده، بلكه بىآنكه از تحقيقات و يافتههاى علمى فاصله بگيريم، مىتوانيم بگوييم
كه حيات هرگز از آب جدا نبوده است، چرا كه حيات با تمام اشكال آن بهخاطر پرتوپلاسم است كه فعاليتى
درونى دارد و به نوشته يكى از فرهنگهاى طبيعى، پرتوپلاسم مادهاى است شفاف و نيمه مايع و نخستين
پايه حيات طبيعى به شمار مىرود كه تمام موجودات زنده از آن پديد مىآيند، و موادى كه پرتوپلاسم از
آن تشكيل مىشود، محلول در آب بوده و يا حالتِ لَزج و چَسبندگى دارد، براين اساس پرتوپلاسم را آب و
اساس حيات را پرتوپلاسم تشكيل مىدهد، ازاين رو حيات و آب، در اين كُره، ملازم يكديگر بوده و از هم
جدايى ناپذيرند، چه راست فرمود خداى سبحان: «وَجَعَلْنا مِنَ الماءِ كُلَّ شَىءٍ حَىٍّ».
پندى، در پرهيز ازبدىها
خداوند در اين داستان ازدشمنى شيطان با پدرمان آدم(ع) ما را آگاه ساخته است و برايمان تبيين فرمودهكه چگونه شيطان آدم را با خوردن ميوه درختى كه خداوند از نزديك شدن به آن نهى فرموده بود فريب داد و
با دروغ و نيرنگ خويش، وى را به مخالفتِ دستور پروردگارش وا داشت كه به بيرون رانده شدن او از بهشت،
به عنوان كيفر گناهش انجاميد. دشمنى شيطان نسبت به آدم در آن دوران پايان نيافت، بلكه تا قيامت در
فرزندان او وجود خواهد داشت. خداى متعال فرمود:يابَنِى آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِاى فرزندان آدم، شيطان آن گونه كه پدرتان را با فريب ازبهشت بيرون راند، شما را نفريبد.قبلاً ياد آور شديم كه خداوند از روح خود در بدن آدم(ع) دميد و انسان - در پى آن- داراى صفاتى، چون
خيرخواهى و عدالت و احسان گرديد، از سويى وى در معرض فريب شيطان نيز هست كه سعى مىكند اين صفات