نجات پيامبر(ص) - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نجات پيامبر(ص)

پاسى از شب گذشته بود كه جوانان قريش در خانه پيامبر گرد آمده و منتظر بودند تا به‏خواب رود و او را
به قتل رسانند، ولى آن‏گاه كه پيامبر متوجه جايگاه آنان شد به على بن ابى‏طالب(ع)(1) فرمود:

در بستر
من بخواب و رداى سبز حضرمى مرا بر خود بپوشان كه گزندى به تو نخواهد رسيد، و به وى دستور داد تا
امانتى كه از مردم نزد آن حضرت بوده به صاحبانش برگرداند، چه اين‏كه بسيارى از مردم مكه به جهت
صداقت و امانت‏دارى آن حضرت، امانات خود را نزد او به وديعه گذاشته بودند.

پيامبر خدا(ص) از خانه خود بيرون رفت و خداوند وى را از ديدگان آنها نهان داشت و دشمنان متوجه حضرت
نشدند. پيامبر(ص)آهنگ خانه ابوبكر نمود تا با هم مهاجرت كنند و تصميم گرفتند براى مخفى ماندن به غار
ثور پناه ببرند.

ابوبكر قبل از حركت به پسرش عبدالله گفت:

فرداى آن روز به آنچه كه مردم درباره آن‏دو مى‏گويند، گوش
بسپارد و شبانگاه خبرها را به آنها برساند و از پسران عامربن فهيره خواست كه گوسفندان او را در روز
به چرا برده و هنگام شب آنها را به مسير غار بياورد تا از شير آنها بنوشند و آن‏گاه جهت احتياط همراه
با پيامبر از در كوچكى كه پشت ديوار خانه‏اش قرار داشت به سمت غار حركت كردند و بدين سان رسول خدا(ص)

از نقشه قتل، رهايى يافت و اين آيه شريفه در اين باره نازل گشت:

وَإِذ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ
وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الماكِرِينَ؛(2)

و آن‏گاه كه كافران با تو از در مكر و حيله درآمدند تا تو را زندانى نموده يا بكشند و يا از شهر خارج
كنند، آنان به حيله متوسل شدند و خدا نيز با آنان حيله نمود و مكر الهى برتر از آنان است.

در جستجوى پيامبر(ص)

با طلوعِ خورشيد، كفار قريش پى بردند كه محمد(ص) از دست آنان بيرون رفته و كسى كه در بستر او خوابيده
على بن ابى‏طالب(3) است. آنها به طور ناگهانى با اين قضيه روبه‏رو شده و مات و مبهوت گشتند، از اين رو
اعلام كردند براى هر كسى كه او را به آنان برگرداند، جايزه‏اى معادل يك‏صد شتر در نظر گرفته‏اند.

انسان‏هاى آزمند و طمع‏كار در گوشه و كنار به جستجوى حضرت پرداختند، و سرانجام در تعقيب آن‏حضرت
به بالاى كوهى، كه او و همراهش در آن پناه گرفته بودند رسيده و از در غارى كه آنها در آن مخفى شده
بودند گذارشان افتاد، به نحوى كه پاهايشان محاذى در غار بود، ولى به امر خدا آنها را نمى‏ديدند.

ابوبكر به رسول خدا(ص) عرض كرد:

اگر كسى از اينها به جاى پاى خود نگاه كند ما را مى‏بيند.

پيامبر بدو
پاسخ داد:

«درباره دو نفرى كه سومى آنها خداست چگونه مى‏انديشى».

وى به همراهش مى‏نگريست كه اندوه و
پريشانى از چهره‏اش نمايان بود، حضرت سعى كرد مقدارى ناراحتى وى را كاهش دهد، همراهش گفت:

به خدا من
برخودم اندوهگين نيستم، ولى بيم از آن دارم كه شما آسيبى ببينى.

حضرت فرمود:

«نترس و بيم نداشته باش؛
زيرا خدا با ماست»
و خداى سبحان در اين باره فرموده است:

إِلّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِىَ اثْنَيْنِ
إِذ هُما فِى الغارِ إِذ يَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ
سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ
كَفَرُوا السُّفْلى‏ وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ العُلْيا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛(4)

اگر او را يارى نكنيد، خدا او راكمك خواهد كرد، آن‏گاه كه كافران او را از مكه بيرون راندند و زمانى
كه يكى از آن دو كه در غار بودند، به همسفر خود گفت:

اندوهگين مباش، به راستى كه خداوند با ماست.

خداوند آرامش خاطر بر او فرستاد و با لشكريان غيبى كه شما آنها را نديديد او را يارى نمود و نداى
كافران را پست و نداى خدا را مقام بلند و پر ارج قرار داد و خداوند قدرتمند و داناست.

رسول اكرم(ص) با همسفر خود سه روز در غار به سر بردند تا اين‏كه قريش از يافتن آنها مأيوس شدند و سپس
فرد راهنما دو مركب برايشان آورده و از بيراهه‏اى در نواحى ساحلى، به سمت مدينه رهسپار گرديدند.

هجرت پيامبر(ص) در ماه ربيع الاولِ سال سيزدهم بعثت صورت گرفت و در آن زمان پنجاه و سه سال از سن مبارك

/ 300