پاسخ بلقيس
بلقيس احساس كرد كه قوم او به جنگ تمايل دارند، او بانويى عاقل و انديشمند ودورانديش بود، لذا خواستزيان و خسارتهاى جنگ را به ويژه بر طرفى كه شكست بخورد، براى آنان روشن سازد، از اين رو به آنان گفت:هر گاه پادشاهان براى جنگ و نبرد وارد كشورى شوند آن را ويران ساخته و هر آنچه در آنجا هست از بين
مىبرند و به مردم آن سامان اهانت روا مىدارند، بنابراين اگر آنان بر ما پيروز شوند، اين گونه با
ما رفتار خواهند كرد و سپس نظريه خود را ابراز داشته و گفت:من تصميم دارم فرستادگانى همراه با
هدايايى ارزشمند نزد سليمان و قوم او بفرستم و منتظر تأثير هدايا در دل آنان باشم؛ زيرا رسم
پادشاهان براين است كه هدايا در دل آنها تأثير نكويى دارد و به خاطر آن، با كسانى كه هدايا را
فرستادهاند با نرمى و ملايمت رفتار كرده و دست ازجنگ برمى دارند، اگر سليمان اين هدايا را بپذيرد
مشخص مىشود كه او پادشاه است و به آنچه پادشاهان خرسند مىشوند، شادمان مىگردد و اگر پيامبر
باشد آنها را پذيرا نشده، مگر در صورتى كه ما به آيين او در آييم. از سويى فرستادگان ما با اخبار
دقيقى كه از قدرت و توان او كسب مىكنند نزد من باز خواهند گشت.هيئت اعزامى بلقيس رهسپار فلسطين شده و هدايا را با خود نزد سليمان بردند. اين گروه وقتى به آن سامان
رسيدند، مملكتى بزرگ و پهناور و كاخهاى باشكوه و لشكرى انبوه ملاحظه كردند كه كشور سبأ در برابر آن
ناچيز بود، هنگامى كه فرستادگان بلقيس به دربار سليمان بار يافتند، هديه بلقيس را به او تقديم
داشتند، ولى سليمان آن را نپذيرفت؛ زيرا وى به طمع مال و دارايى و هديه، نامه نفرستاده بود، بلكه از
بلقيس خواسته بود نزد او بيايد تا به خدا ايمان آورده و از دين و آيين او پيروى كند و دست از پرستش
خورشيد بردارد، از اين رو سليمان فرستادگان را مخاطب ساخت و فرمود:آيا براى من مال به هديه
آوردهايد، حال آنكه خداوند بهتر از اموالى كه به شما داده به من عنايت كرده است؟چنان كه به من
ملك وسلطنت بخشيد و جن و انس و باد و پرندگان را مسخّر من گرداند و به من نبوّت و پيامبرى عطا كرد، لذا
من طمعى در مال ندارم، بلكه خواهان هدايت شما هستم، از آنجا كه شما علاقهمند به دنيا بوده و از آن
لذّت مىبريد، از هدايايى كه به شما داده مىشود، خرسند مىگرديد و سپس رئيس فرستادگان را مورد
خطاب قرار داد و گفت: نزد قوم خود بازگرد وهديه آنا
ن را بدانها برگردان و آنچه درباره مملكت و قدرت و توان ما و پرستشى كه براى خدا انجام مىدهيم
مشاهده كردى، به اطلاع آنان برسان، اگر فرمان برده و ايمان آوردند كه نجات يافتهاند و اگر بر كفر
خود باقى بمانند، به خدا سوگند با سپاهى گران به نبرد آنان خواهم آمد كه توان مقاومت در برابر آن را
نداشته باشند و آنها را از شهر سبأ به صورت اسيران و بردگان، خوار و ذليلانه بيرون خواهم راند.خداى
متعال فرمود:قالَتْ إِنَّ المُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها
أَذِلَّةً وَكَذلِكَ يَفْعَلُونَ * وَإِنِّى مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ
يَرْجِعُ المَرْسَلُونَ * فَلَمّا جاءَ سُلَيْمانَ قالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِىَ
اللَّهُ خَيْرٌ مِمّا آتاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ * إِرْجِعْ إِلَيْهِمْ
فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لا قِبَلَ لَهُمْ بِها وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْها أَذِلَّةً
وَهُمْ صاغِرُونَ؛(9)بلقيس گفت:هرگاه پادشاهان وارد شهرى شوند و آن را به تباهى كشانده و مردم عزتمند آن سامان را به ذلت
و خوارى مىكشند، و رسم آنها اين است. و اينك من هديهاى برايشان مىفرستم تا ببينم فرستادگان چه
پيامى خواهند آورد.وقتى فرستادگان نزد سليمان آمدند، سليمان بدانها گفت:آيا مىخواهيد با مال
مرا يارى كنيد، آنچه خدا به من عنايت كرده برتر از چيزهايى است كه به شما داده، بلكه شما هستيد كه
بدين هدايا شاد مىگرديد، به سوى آنان باز گرديد و بگوييد با سپاهى گران به جنگ آنان خواهم آمد كه
توان برابرى با آن را ندارند و آنها را با ذلت و خوارى از آن شهر بيرون خواهم راند.