مهاجرت به حبشه - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا مردم تصور مى‏كنند به صرف اين‏كه مى‏گويند ايمان آورديم مورد امتحان قرار نمى‏گيرند و ما
كسانى را كه قبل از اينان بودند آزموديم، تا خداوند كاملاً راستگويان و دروغگويان را از يكديگر باز
شناسد.

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الجَنَّةَ وَلَمّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ
قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ البَأْساءُ وَالضَّرّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتّى‏ يَقُولَ الرَّسُولُ
وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ؛(3)

گمان مى‏كنيد وارد بهشت مى‏شويد و هنوز مثال آنان كه قبل از شما بودند، به شما نرسيده كه رنج فقر و
بيمارى ديدند و پيوسته پريشان خاطر و هراسان بودند تا اين‏كه فرستاده خدا و گروندگان همراه وى
مى‏گويند: پيروزى الهى كى خواهد بود، آگاه باشيد پيروزى خداوند نزديك است.

مهاجرت به حبشه

زمانى كه پيامبر(ص) شدت آزار و شكنجه ياران خود را ملاحظه كرد بدانان فرمود:

اگر به سرزمين حبشه برويد
در آنجا پادشاهى است كه به كسى ستم روا نمى‏دارد و آنجا سرزمين راستى و صداقت است تا اين‏كه خداوند
گشايشى فرموده و شما را از اين دشوارى‏ها برهاند.

اينجا بود كه تعداد بسيارى از مسلمانان براى حفظ دين خدا به سرزمين حبشه مهاجرت نمودند. يازده تن مرد
و چهار زن با اجاره كردن يك كشتى هجرت كرده و به آن ديار رسيدند و بعد از آن مسلمانان پى‏درپى به حبشه
مهاجرت كردند تا تعداد مهاجران نزديك به هشتاد و سه تن مرد و هيجده زن رسيد.

وقتى خبر مهاجرت اين افراد به قريش رسيد. فرستادگانى را نزد نجاشى اعزام كردند كه مهاجران را به مكه
باز گرداند تا مجدداً به آزار و شكنجه آنها بپردازند.

اين فرستادگان عبارت بودند از:

عبدالله بن ابى
ربيعه و عمروعاص.

هنگامى كه فرستاده‏هاى قريش با نجاشى ديدار كردند، عمروعاص بدو گفت:

برخى از
جوانان نادان ما به شما پناه آورده‏اند، آنها دست از دين و آيين قوم خود برداشته و به دين شما نيز
نگرويده‏اند و خود دينى را اختراع كرده‏اند كه نه ما و نه تو به آن آشنايى نداريم، اينك اشراف قوم
آنان و پدران و عموها و قبيله‏هاى آنها ما را نزد شما فرستاده‏اند تا آنها را به سوى آنان باز
گردانى؛ زيرا آنها از وضع اين افراد آگاهى بيشتر داشته و به عيب‏هاى آنان واقف‏ترند.

نجاشى كه سخنان آنها را شنيد، تسليم نمودن مهاجران را به آنان، آن هم بى‏آن‏كه سخن و دليل و برهان
طرف مقابل را نشنود منطقى ندانست، لذا در پى ياران رسول‏خدا(ص) فرستاد و آنها را فرا خواند، هنگامى
كه نزد وى حضور يافتند بدان‏ها گفت:

اين دين و آيينى كه به واسطه آن از قوم خود جدا شده‏ايد چيست؟

و
چرا به دين و آيين من و يا كيش ساير مردم نگرويده‏ايد؟

جعفر بن ابى طالب لب به سخن گشود و بدو پاسخ داد:

پادشاها، ما مردمى بوديم كه در دوران جاهليت به سر
مى‏برديم، بت مى‏پرستيديم و گوشت مردار مى‏خورديم، به فحشا و اعمال ناروا آلوده مى‏شديم و ارتباط
خويشاوندى را قطع و صله رحم انجام نمى‏داديم و به همسايگان بى‏اعتنا بوديم. افراد زورمند ما، افراد
ضعيف و ناتوان ما را قتل عام مى‏كردند.

به همين وضع و منوال بوديم تا اين‏كه خداوند پيامبرى را از
خودمان براى ما فرستاد، كه نَسَبِ او را مى‏شناسيم و به راستگويى و امانت‏دارى و عفت و پاكدامنى او
اعتقاد داريم.

وى ما را به پرستش خدا دعوت كرد، تا خدا را يكتا دانسته و تنها او را پرستش كنيم و
سنگ‏ها و بت‏هايى را كه پيشينيان ما به جاى خدا مى‏پرستيده‏اند، به دور افكنيم و به ما دستور داده
كه به راستى سخن گوييم و امانت را به صاحبش برگردانيم و صله رحم انجام دهيم و با همسايگان خوش برخورد
باشيم و از محارم الهى و خونريزى چشم پوشى كنيم.

او ما را از اعمال منافى عفت و زشت و دروغ و خوردنِ
مال يتيم و نسبت ناروا به زنان پاكدامن برحذر داشته است و به ما دستور داده تا خدا را بپرستيم و
ذرّه‏اى به اوشرك نورزيم و به ما فرمان داده
نماز و زكات و روزه به جا آوريم و [تمام دستورات اسلام را برايش برشمرد] به اين دليل ما او را
تصديق‏كرده و به وى ايمان آورده‏ايم و در دستوراتى كه از ناحيه خداوند آورده بود، پيروى او نموديم.

/ 300