مبارز مىطلبد و مردم از بيم و ترس او از برابرى با وى خوددارى مىكنند و جليات به آنها ناسزا گفته و
آنان را مورد نكوهش و اهانت قرار مىدهد، لذا غيرت و مردانگى داود به حركت درآمده و از شائول خواست
بدو اجازه دهد تا براى نبرد با جليات به ميدان رود.شائول از فرستادن او خوددارى كرد و او را از شجاعت
و بىباكى جليات برحذر داشت، ولى سرانجام به او اجازه نبرد داد وزرهى بر او پوشاند كه نمىتوانست
آن را حمل كند؛ زيرا او به پوشيدن چنين زرهى عادت نداشت. به همين دليل آن را از تن خود بيرون آورد و
عصاى خويش را به دست گرفت و تعدا
د پنج پاره سنگ صاف از بيابان برداشته و در خورجين خود نهاد و فلاخن خويش را در دست گرفت و با يكديگر
رو در رو شدند، پس از نبردى كه با جليات انجام داد، او تلاش كرد با ضربه نيزهاى داود را از پا
درآوَرَد، ولى داود با چالاكى به وسيله سنگى كه در فلاخن داشت، پيشانى وى را نشانه رفت و آن فرد
ستمكار نقش بر زمين شد و داود چون صاعقه بر سينه او نشست و شمشير از نيام كشيد و سر از بدنش جدا ساخت.فلسطينىها كه فرمانده خود را كشته ديدند، ترس و وحشت آنها را فرا گرفت و دچار تفرقه و پراكندگى شده
و پا به فرار گذاشتند و شائول (طالوت) با سپاهش آنها را تعقيب كرده و تعداد زيادى از آنان را به قتل
رساندند.
مرگ طالوت و پادشاهى داود
وقتى داود، جالوت را كشت، در دربار طالوت به مقام والايى رسيد و بر جنگجويان بنىاسرائيل پيشى گرفت.امّا زمانى كه طالوت تصور كرد داود به منزله رقيبى خطرناك براى او درآمده، به ويژه از جنبهمحبوبيّتى كه در بين تمام قوم بنىاسرائيل برخوردار است، آتش حسد در دلش شعلهور گرديد و ديرى
نپاييد كه حسدش به كينهاى كشنده تبديل شد و چندين بار سعى در ترور وى نمود، ولى توطئههاى او نقش
بر آب شد.سپس در نبرد «جلبوع» كه اسرائيلىها شكست خورده و فرار كردند و سه تن از فرزندان طالوت كشته شدند،
تيراندازان فلسطينى طالوت را مورد هدف قرار داده و او را به شدت زخمى كردند، طالوت به كسى كه اسلحه
وى را حمل مىكرد، دستور داد تا شمشيرش را از نيام كشيده و او را به وسيله آن از پاى درآورد، تا به
دست دشمن كشته نشود كه او را مثله كنند، ولى آن شخص از اين عمل خوددارى كرد، در اين هنگام طالوت شمشير
خود را برگرفت و خود را به روى آن انداخت، و بدينسان كشته شد.داود پس از اين ماجرا رهسپار «حبرون» شهر الخليل امروز گرديد. مردان يهودا نزد داود آمده و او را
پادشاه قرار دادند، ولى ساير قوم بنى اسرائيل به اطاعت «اشبوشت» پسر طالوت در آمدند، و نبردهايى
ميان طرفداران داود و «اشبوشت» به وجود آمد تا اينكه پسر طالوت به قتل رسيد و داود به عنوان
پادشاهى كليه أسباط بنى اسرائيل مطرح شد.زمانى كه داود به پادشاهى همه اسرائيليان درآمد، سىساله
بود و مدت چهل سال حكومت كرد.داود در حبرون مدت هفت سال و نيم بر يهودا حكمفرمايى كرد و 33 سال در
اورشليم بر همه اسرائيليان و يهودا پادشاهى نمود و آنگاه پسرش سليمان را قبل از مرگ خود ولىعهد
خويش قرار داد و زمانى كه سليمان به فرمانروايى رسيد، كار پدر را پى گرفت و به كشورگشايى ادامه داد و
به شيوهاى نو كشور را نظم و ترتيب بخشيد و معبد «مسجد الأقصى» را تكميل ساخت، چه اينكه خداوند بدو
دانش و حكمت آموخته بود.
1- بقره (2) آيات 58 - 59.2- بقره (2) آيه 246.3- بقره (2) آيه 247.4- بقره (2) آيه 248.5- نام او در تورات «جليات» آمده است.6- بقره (2) آيه 249.7- همان، آيات 249 - 251.