گسترش اسلام
راه يابى اسلام بين محرومان
در آغاز دعوت اسلام، هر چند افرادى سرشناس و شرافتمند به پيامبر گرويدند، ولى بيشتر كسانى كه ايمانآورده بودند از طبقات محروم و مستمند به شمار مىآمدند. اسلام، اين مؤمنان را با آغوش گرم پذيرا شد و
خداوند به پيامبرش دستور داد با آنها مهربانى كند و از آنان حمايت نموده و دستورات اسلام را بدانها
بياموزد.هرگاه پيامبر اسلام در مسجد مىنشست ياران مستضعف وى نيز مانند صهيب رومى و عمار ياسر و بلال و
سلمان فارسى و خباب بن أرت و ديگر مسلمانان فقير و تهيدست در كنار وى مىنشستند.اشراف و ثروتمندان
قريش با مشاهده آنان به رسول خدا(ص) مىگفتند:آيا از بين قوم خود به اين افراد راضى شدهاى؟آيا
خداوند از بين ما بر اينان منت نهاده كه به تو ايمان آوردند؟آيا ما از اين بردگان پيروى كنيم؟ ما شرم
داريم نزد تو آمده و با اين گونه افراد همنشين گرديم. آنها را از خود دور گردان، شايد در اين صورت از
تو پيروى كنيم.پيامبر بدانان فرمود:من مؤمنين را از خود نمىرانم.گفتند: پس هر گاه ما آمديم آنها
را از ما دور كن.پيامبر(ص) به اميد اينكه آنها ايمان بياورند، به انجام خواسته آنان تمايل نشان داد
و خداوند اين آيات را بر او نازل فرمود:وَلا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ باِلغَدوةِ وَالعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ
ماعَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَىءٍ وَما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَىءٍ
فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظّالِمِينَ * وَكَذلِكَ فَتَنّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ
لِيَقُولُوا أَهؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ
بِالشّاكِرِينَ؛(1)كسانى را كه پروردگارشان را هر صبح و شام مىخوانند و مراد و مقصودشان اوست، از خود مران، نه چيزى از
حساب آنها بر تو و نه چيزى از حساب تو بر آنهاست.اگر آنها را از خود برانى از ستمكاران خواهى بود و
اين چنين ما برخى را به بعضى ديگر آزموديم تا بگويند آيا خداوند به اين فقيران از ميان ما نعمت اسلام
و برترى داد، آيا خداوند (از اين منكران) نسبت به سپاسگزاران آگاهتر نيست.در اين آيه مباركه قرآن، خداوند فرستاده خود حضرت محمد(ص) را از راندن اين مستضعفين كه شب و روز خداى
خويش را عبادت مىكردند منع فرمود و سپس خداى متعال در پاسخ اشرافى كه به اين افراد، ناروا
مىگفتند، پيامبر خود را مخاطب ساخت كه وى به جاى آنها محاسبه نگشته و آنان نيز به جاى او مورد
حسابرسى قرار نمىگيرند، هر كسى در پيشگاه خداوند درباره عملكرد خود مورد محاسبه قرار خواهد گرفت و
اگر اين افراد را از خود براند، در زمره ستمكاران به شمار خواهد آمد.و در پايان، خداوند با بيان علت گفتههاى اشراف كه گفتند: چگونه ممكن است خداوند اين افراد مستمند
را از ميان آنها مشمول رحمت خويش قرار دهد، مىفرمايد: خداوند به افرادى كه الطاف و نعمتهاى وى را
سپاس مىگويند، آگاهتر از ديگران است.اسلام ميان همه طبقات تساوى قائل شده و كليه امتيازات اشراف را باطل و لغو كرده است، از نظر اسلام
تفاوتى ميان برده و ارباب و ثروتمند و فقير، وجود ندارد و همه در برابر خداوند مساوى بوده و جز با
ايمان و تقوا و كار نيك، كسى بر ديگرى برترى ندارد و يكى از امورى كه مانع پذيرش اسلام از ناحيه
شخصيتهاى قريش شد، علاقه به بزرگ منشى و حبّ رياست و جاهطلبى آنان بود.وليدبن مُغيره مىگويد:آيا قرآن بر محمد نازل مىشود و من كه بزرگ پيشواى قريشم و ابومسعود عمرو بن
عمير ثقفى رئيس قبيله ثقيف به حال خود وانهاده مىشويم در صورتى كه ما دوتن بزرگ اين دو شهر «مكه و
طائف» هستيم؟خداوند در اين باره اين آيات را نازل فرمود:«وَقالُوا لَوْلا نُزِّلَ هذا القُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ القَرْيَتَيْنِ عَظِيمٌ * أَهُمْ
يَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِى الحَياةِ الدُّنْيا
وَرَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيّاً
وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ».(2)