آزادى از بند تقليد - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آزادى از بند تقليد

قرآن، تسلط تقليدهاى نابه‏جا را بر قوم فرعون به تصوير كشيده است، آن هنگام كه درباره رسالت جديدى
كه موسى برايشان آورده بود وى را مخاطب ساخته و گفتند:

«وَقالُوا أَجِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمّا
وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا»(13).

در ميان هر ملتى، سلطه تقليد از نظر اجتماعى، داراى ارزش و اعتبار است، ولى گاهى همين تقليد، سدّ راه
ترقى و پيشرفت آن ملت شده و پيوسته آنان را روياروى تقليدهايى كه از نياكانشان به ارث برده‏اند،
قرار مى‏دهد، هر چند با حقايق تناقض داشته باشند.

اين‏گونه تقليد از نشانه‏هاى جمود فكرى و عقب ماندگى آن ملت است و توانِ حركت در مسير ترقى و
هم‏سويى با پيشرفت‏هاى اجتماعى را از او سلب مى‏كند و بزرگ‏ترين زيانى كه متوجه جوامع بشرى
مى‏گردد و آنها را از پيمودن راه موفقيّت باز مى‏دارد، تقليد كوركورانه از نياكان خود است.

همين تقليد در برخى از ملت‏ها سبب شده كه نسبت به افرادى كه تبليغ رسالت انجام مى‏دهند، اهانت شود و
مورد ظلم و ستم قرار گيرند، چنان كه براى بسيارى از پيامبران ومصلحان از ناحيه امت‏هاى خودشان كه
نتوانسته بودند خود را از قيد و بند تقليدها رها سازند، اين گونه اتفاق افتاد.

يكى از ويژگى‏هاى قرآن اين است كه با تقليد كوركورانه و بدون فكر و انديشه از پيشينيان مبارزه كرده
است و به گونه‏اى سؤال‏برانگيز بيان داشته است كه چگونه انسان مى‏تواند ازپدران خود كه برخلاف عقل
و انديشه عمل كرده و يا در گمراهى به سر مى‏برند تقليد نمايد؟

خداى متعال بدين مطلب اشاره فرمود:

«وَإِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا
عَلَيْهِ آباءَنا أَوَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلا يَهْتَدُونَ».

نرم خويى

موسى و هارون از ناحيه خداوند دستور يافتند كه فرعون را به پرستش خدا دعوت كنند، ولى آنان به چه
شيوه‏اى مى‏بايست عمل نمايند؟

خداوند به آنان فرمان داد تا رسالت الهى را باملايمت و نرمى به فرعون
ابلاغ كنند:

«فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‏».

اين رهنمودى بسيار عالى است كه قرآن آن را بيان فرموده است تا به عنوان الگو وسرمشق در هر زمان و
شرايطى بدان تأسى كرد، بنابراين، اگر امر به معروف و نهى از منكر با نرمخويى همراه باشد، در زمينه
جلوگيرى از گمراهى و فساد نفس آدمى، تأثير بيشترى در آن خواهد داشت؛ زيرا بدان فرصت تفكر و انديشه
مى‏دهد تا در وضع موجود خود بينديشد و فايده پند و نصيحتى كه به آن داده شده همين است، و اين چيزى است
كه با عزّت و احترام و شرف او متناسب است و آن را مهياى پذيرش خوبى‏ها و كارهاى پسنديده مى‏كند، به
ويژه اگر همراه با دلايل و براهين قانع كننده باشد، برخلاف شيوه اجبار و خشونت و درشتخويى كه آن را
به نافرمانى و نفرت و پند نپذيرى وا مى‏دارد.

ايمان از طريق انديشه

در ماجراى موسى(ع)، شيوه استدلال بر وجود خداوند به نمايش گذاشته شده است، در اين سرگذشت ملاحظه
مى‏كنيم چگونه موسى(ع) بر فرعون وارد و او را به ايمان به خدا از طريق عقلى دعوت مى‏كند، به اين نحو
كه وى را متوجه طبيعت و آفريده‏ها و شگفتى‏هاى آن مى‏كند تا ايمان را از طريق بحث و مناقشه و نگرش
در طبيعت و قانع شدن، به قلب او وارد سازد.

و اينك فرعون از موسى و هارون مى‏پرسد:

«قالَ فَمَنْ رَبُّكُما»؟

موسى پاسخ مى‏دهد:

«رَبُّنا
الَّذِى أَعْطى‏ كُلَّ شَى‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏».

قرآن مى‏گويد:

خداوند همه مخلوقات را در
نظامى معيّن آفريده است و هر كدام را با خصوصيات و اسرارى كه خداوند در آن به وديعه گذاشته، با ديگرى
تفاوت دارد، از طرفى هر موجود زنده‏اى را به شيوه‏اى خاص رهنمون ساخته كه مى‏تواند به تناسب حال
خود به واسطه آن شيوه، ادامه حيات دهد.

/ 300