فصل سوم: ‏داستان سليمان(ع) - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل سوم: ‏داستان سليمان(ع)

سليمان و سخن مورچگان

خداوند داود و سليمان را مورد توجه و عنايت خويش قرارداد و علم اديان و آشنايى به احكام آنها را
بدانان آموخت.

اين دو پيامبر به خوبى مى‏دانستند كه خداوند چه نعمت‏هايى را بدان‏ها ارزانى داشته
است، لذا عرضه داشتند:

حمد و سپاس خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگانِ مؤمنِ خود، كه از علم و
دانشى چون ما برخوردارنيستند، برترى و فضيلت داد.

هنگامى كه داود(ع) از دنيا رفت، سليمان از ميان فرزندانش وارث پيامبرى و سلطنت او گشت. زمانى كه او به
پادشاهى رسيد، سران و دانشمندان مملكت خويش را فراخواند و با اعتراف به توجّهات و عنايات الهى،
نعمت‏هايى را كه خداوند به او ارزانى داشته بود برايشان يادآور شد و گفت:

خداوند مرا مشمول عنايت
خويش قرار داد و علاوه بر پادشاهى و نبوّتى كه به من عطا كرد، فهميدن زبان حيوانات و پرندگان را نيز
به من آموخت. به گونه‏اى كه هرگاه با يكديگر سخن گويند آن را مى‏دانم. اين نعمت‏هاى فراوان ازفضل و
احسان الهى است كه مشخّص بوده و بر كسى پوشيده نيست.

روزى سليمان سپاهيان خويش را فراخواند، لشكريان وى كه مركّب از جن و انسان و پرنده بودند، به فرمان
او گرد آمدند، سليمان با اين سپاه به حركت در آمد تا به سرزمينى كه مورچگان فراوانى در آن وجود داشت
رسيد.

سليمان صداى مورچه‏اى را شنيد كه به رفقايش مى‏گفت:

اى مورچگان، هم اينك سليمان و لشكريانش به
سمت شما مى‏آيند، شتاب كنيد و در لانه‏هاى خود پنهان گرديد، مبادا آنان بدون توجّه، شما را زير پاى
خود از بين ببرند.

سليمان سخن مور را شنيد و شادمان گشت و از اين‏كه مورچگان نيز از موهبت‏هاى الهى، چون نبوّت و عدالت
و كَرَم و بخششى كه خداوند بدو عنايت كرده است با خبرند، مسرور شد. سليمان ازمقام پادشاهى و سلطنت و
درك سخن مورچگان كه كسى آن را نمى‏داند و خداوند آنها را تنها به او عنايت كرده بود از خوشحالى در
پوست خود نمى‏گنجيد، از اين رو به پيشگاه خدا عرضه داشت:

پروردگارا؛ به من توفيق عنايت كن تا پيوسته
سپاسگزار نعمت‏هايت باشم و با لطف و رحمت خويش مرا در زمره بندگان شايسته‏ات، كه موجبات رضايت تو
را فراهم آورده‏اند، وارد نما:

وَلَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَسُلَيْمانَ عِلْماً وَقالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنا
عَلى‏ كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِينَ * وَوَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَقالَ يا أَيُّها
النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينا مِنْ كُلِّ شَى‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الفَضْلُ
المُبِينُ * وَحُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الجِنِّ وَالإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ
يُوزَعُونَ * حَتّى‏ إِذا أَتَوْا عَلى‏ وادِى النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّها النَّمْلُ
ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لايَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لايَشْعُرُونَ *
فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَقالَ رَبِّ أَوْزِعْنِى أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِى
أَنْعَمْتَ عَلَىَّ وَعَلى‏ والِدَىَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَأَدْخِلْنِى
بِرَحْمَتِكَ فِى عِبادِكَ الصّالِحِينَ؛(1)(2)

ما به داود و سليمان علم و دانش عطا كرديم و آن دو گفتند:

حمد و سپاس خدايى را كه ما را بر بسيارى از
بندگان مؤمنش برترى بخشيد و سليمان وارث داود گشت و گفت:

اى مردم، به ما زبان پرندگان آموخته شده و
همه چيز به ما عطا گرديده است، و اين جز فضيلتى آشكارنيست.

همه لشكريان سليمان اعم از جن و انس و
پرنده گرد آمدند تا اين‏كه به وادى مورچگان رسيدند، مورى گفت:

اى موران، به لانه‏هاى خود رويد تا
سليمان و لشكريانش به طور ناخودآگاه شما را پايمال نكنند.

سليمان ازسخن مور لبخندى زد و عرضه داشت:

پروردگارا، به من توفيق ده تا سپاس و شكر نعمت‏هايى كه به من و پدرم عنايت كردى، پاس دارم و عمل نيكى
كه مورد خرسندى توست انجام دهم و مرا با رحمت خويش در زمره بندگان صالحت قرار ده.

آزمايش سليمان(ع)

خداوند به وسيله بيمارى شديدى، سليمان(ع) را مورد امتحان و آزمايش قرار داد. بيمارى آن حضرت هرگاه بر
تخت مى‏نشست پديدار مى‏شد و در اثر آن وى به سان جسدى بى‏روح در مى‏آمد و سپس بهبود مى‏يافت. اين
بيمارى در اثر بى‏تفاوتى سليمان در خصوص حفظ سلامتى خود بود.

خداى متعال فرمود:

وَلَقَدْ فَتَنّا سُلَيْمانَ وَأَلْقَيْنا عَلى‏ كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ * قالَ رَبِّ
اغْفِرْ لِى...؛(3)

و ما در حقيقت سليمان را در بوته آزمايش قرار داديم و كالبدى بر تخت وى افكنديم، سپس به‏درگاه خدا
انابه كرد و عرضه داشت:

پروردگارا، مرا ببخشا.

نعمت‏هاى ويژه سليمان(ع)

همان گونه كه سليمان از خداى خويش طلب بخشش نمود، از او نيز خواست كه بدو ملك و سلطنتى عنايت كند كه
مانند آن را به ديگرى ندهد، خداوند دعاى وى را مستجاب گردانده و اين نعمت‏ها را به او ارزانى داشت.

نخست

باد را مسخّر او گردانيد و آن را تحت فرمان او قرار داد، تا به دستور وى هر كجا كه مى‏خواست
مى‏وزيد.

دوم

شياطين را مسخّر او و در خدمتش مقرر داشت و برخى از آنها بنّايى مى‏دانستند و كاخ‏ها و دژها بنا
مى‏كردند و بعضى غواص بودند كه از دريا مرواريد و سنگ‏هاى قيمتى و گرانبها بيرون مى‏آوردند، چنان
كه خداوند وى را بر شياطين كافر نيز استيلا بخشيده بود كه براى در اَمان بودن از شرّ و گزند آنها،
آنان را به بند مى‏كشيد.

تمام اين سلطنت و مُلك را خداوند براى سليمان(ع) مهيّا ساخت و به او اجازه داد، هرگونه كه مى‏خواهد
از آنها استفاده كند، به هر كس كه مى‏خواهد ببخشد و از هر كس كه بخواهد دريغ كند، و در كنار همه اينها
در پيشگاه خداوند از مقامى بس ارجمند برخوردار بوده و در آخرت بهشت جاودان جايگاه او بود.

/ 300