رفتار پيامبر قبل از نبوّت - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رفتار پيامبر قبل از نبوّت

حضرت محمد(ص) از نظر خُلق و خو سر آمدِ همه مردم بود و راستگوترين و امانت‏دارترين آنان به شمار
مى‏رفت. وى از به زبان آوردن فحش و ناسزا و سخنان نارواورذايل اخلاقى كه به شخصيت فرد لطمه وارد
مى‏سازد پرهيز مى‏كرد و آن‏قدرصفات‏پسنديده و نيك را خداوند در او جمع كرده بود كه قومش وى را
«امين» مى‏خواندند.

خداوند او را قبل از نبوّت و پيامبرى از انجام كارهاى پست و ناروايى كه قوم او انجام مى‏دادند
نگاه‏داشت. وى از بت و بت پرستى به شدت خشمگين بود، به حدّى كه حتى يك بار هم در مجالس جشن يا عيدى كه
بت‏پرستان برگزار مى‏كردند شركت نجست.

ازدواج با خديجه

آن‏گاه كه رسول خدا(ص) به سنّ بيست و پنج سالگى رسيد، براى بار دوم جهت بازرگانى و تجارت براى خديجه
بنت خويلد رهسپار شام گرديد. خديجه، براى تجارت با اموالش مردانى را به خدمت مى‏گرفت و زمانى كه از
امانت و راستگويى و ديگر صفات پسنديده محمد(ص) اطلاع حاصل كرد، وى را به اين كار برگزيد و خادم او
«ميسره» نيز او را همراهى مى‏كرد و هر دو به داد و ستد پرداختند و بهره و سود گزافى نصيب آنها شد.

در
اين سفر، ميسره خير و بركاتى را از محمد(ص) مشاهده كرد كه وى را مبهوت ساخت و آنچه را ديده‏بود؛ براى
بانوى خود نقل كرد؛ خديجه از شنيدن اين گونه صفات محمد(ص) شگفت‏زده شد و از بهره فراوانى كه در اين
تجارت نصيب آنها گشته بود شادمان شد.

كسى را براى خواستگارى نزد او فرستاد -در آن زمان چهل‏بهار از
عمر شريف خديجه مى‏گذشت - محمد(ص) نيز پذيرفت و عمويش ابوطالب را فرستاد تا خديجه را از خانواده‏اش
خواستگارى كرده و به ازدواج وى در آورد.

داورى او در بناى كعبه

زمانى كه حضرت سى‏و پنج ساله شد، سيلى بنيان كن در مكه جارى شد كه در اثرآن،ديوارهاى كعبه شكافت.

قريش به سرعت به تخريب كعبه پرداختند تا مجدداًآن‏رابنانمايند، زمانى كه ساختمان كعبه به
اندازه‏اى بالا آمد، كه خواستندحجرالاسود رادرجايش قرار دهند اشراف آنان درباره شخصى كه آن را
درجاى‏خود قرار دهد به‏اختلاف پرداختند و در اين خصوص بحث و مشاجره درگرفت وچيزى نمانده بود
كه‏آتش‏جنگ ميان آنان شعله‏ور گردد.

در آن ميان ابواميةبن مغيره كه‏سالخورده‏ترين مرد قريش بود
گفت:

اى مردم، با يكديگر اختلاف نورزيد و كسى را كه‏حُكم و داورى او را قبول داريد، ميان خود حَكَم
قرار دهيد.

آنان هم گفتند:

بنابراين، قضيه‏را به نخستين فردى كه وارد مسجد مى‏شود موكول مى‏كنيم، و
نخستين شخصى كه واردشد حضرت محمد(ص) بود. همه آنان به جهت امانت‏دارى و راستگويى و هوشمنديى كه‏در
وى سراغ داشتند پذيرفتند و اظهار داشتند اين شخص محمد امين است و ما به حَكَميت‏او راضى هستيم.

وقتى
او را در جريان امر قرار دادند، وى رداى خويش را گسترد وسپس از سران عشاير خواست كه هر كدام يكى از
چهار گوشه ردا را بگيرند و خود به‏تنهايى حجرالأسود را در آن گذاشت و
دستور داد آن را بلند كنند تا به محاذى جاى‏گذارى‏حجر رسيدند.

حضرت با دست مبارك خود حجر را برگرفت
و درجاى خودقرار داد و با اين كار حكيمانه، مشكلى كه نزديك بود به فتنه‏اى بزرگ تبديل شود به پايان
رسيد.

شغلِ قبل از نبوّت

محمد(ص) از اموال و دارايى جز اندكى به ارث نبرده و در يتيمى بزرگ شده بود و آن‏گاه كه به سنى رسيده
بود كه مى‏توانست كار كند، به همراه برادران رضاعى خود در صحرا به شبانى مى‏پرداخت.

از آن حضرت
روايت شده است كه فرمود:

«تمام پيامبرانى كه خداوند مبعوث فرمود شبانى مى‏كرده‏اند.

يارانش عرض
كردند: اى رسول خدا(ص) حتى شما؟

حضرت فرمود: ومن نيز براى اهل مكه با قراريط(14) شبانى مى‏كردم».

محمد(ص) كه به سنّ جوانى رسيد به تجارت و بازرگانى پرداخت، و شريك او [در تجارت‏] سائب بن‏ابى‏سائب
بود - و همان‏گونه كه قبلاً يادآور شديم - وى با مزدى كه دريافت مى‏كرد، براى خديجه تجارت مى‏كرد.

ولى بعد كه با او ازدواج كرد، هرگونه كه مى‏خواست در اموال او تصرف مى‏نمود.


1- عبدالمطلب، پسر هاشم بن عبد مناف بن قصى بن حكيم بن مرة بن كعب بن لوئى بن غالب بن فهر بن مالك بن

نضربن كنانة بن خزيمةبن مدركة بن يأس بن نضر بن نزار بن معد بن عدنان بن أدد است و نسبت شريف آن حضرت
به اسماعيل بن ابراهيم‏8 مى‏رسد.

2- وهب بن عبد مناف بن زهرة بن حكيم جدّ پنجم پيامبر است.

3- لفظ محمد نقل از صفت است كه به معناى محمود است، ولى معناى مبالغه و تكرار دارد؛ يعنى كسى كه پى‏در
پى مورد ستايش قرارمى‏گيرد و اين دلالت بر ستايشگران او دارد، به جهت هدايتى كه وى انجام داده است.

4- احمد صفت تفضيلى حمد است؛ يعنى سپاسى كه او بيش ازديگران سزاوار آن است.

5- الماحى، كسى كه خداوند به وسيله او كفر را نابود مى‏كند.

6- العاقب، كسى كه پس از او پيامبرى نمى‏آيد.

7- المقفى، كسى كه بعد از همه پيامبران آمده است.

8- محمود فلكى تاريخ ولادت پيامبر را طبق تاريخ شمسى تحقيق كرده كه مطابق بيستم نيسان (آوريل) سال 571
ميلادى مشخص شده‏است.

9- ميان محدثان شيعه معروف است كه ولادت آن حضرت روز جمعه 17 ربيع الاول پس از طلوع فجر و به گفته اهل
سنت روز دوشنبه دوازدهم همين ماه رخ داده است. «ج».

10- رخدادى معروف است كه در مكه به وقوع پيوست و عرب آن را مبدأ تاريخ به شمار آورد و خلاصه‏اش اين است
كه يكى از پادشاهان حبشه كه بر يمن استيلا داشت، به قصد تخريب خانه كعبه به شهر مكه حمله برد،
پيشاپيش سپاهش فيلى بزرگ بود كه عرب مانند آن را نديده بود، خداوند بزرگ به پاس احترام پيامبر موعود
و حمايت از خانه خويش، سپاه وى را به هلاكت رساند و اين رخداد را قرآن در سوره «فيل» يادآور شده است.

11- از نكات جالب توجهى كه دلايلى شگفت‏انگيز دارد اين است كه نام پدر حضرت عبدالله است كه دليل توحيد
و يگانگى خداست وآمنه نام مادر اوست كه امان امت او مى‏باشد و مفهوم اسم «ثويبه» دايه او اجر و ثواب
است و در نام «حليمه سعديه» دايه ديگرش معناى حِلْم و بردبارى و سعادتمندى وجود داشته و در نام
پرستارش ام أيمن معناى خير و بركت نهفته است.

12- شهرى مرزى بين سوريه و عربستان است.

13- راهبى مسيحى كه قائل به يگانگى خدا بود و به خاطر همين فكر، مورد ستم قرار گرفت و به نقطه‏اى دور
افتاده از صحراى عربستان پناه برد.

14- گفته شده قراريط نام محلى است و نيزگفته‏اند: جمع قيراط است كه جزئى از دينار به شمار مى‏آمده
است.

/ 300