رفتار پيامبر قبل از نبوّت
حضرت محمد(ص) از نظر خُلق و خو سر آمدِ همه مردم بود و راستگوترين و امانتدارترين آنان به شمارمىرفت. وى از به زبان آوردن فحش و ناسزا و سخنان نارواورذايل اخلاقى كه به شخصيت فرد لطمه وارد
مىسازد پرهيز مىكرد و آنقدرصفاتپسنديده و نيك را خداوند در او جمع كرده بود كه قومش وى را
«امين» مىخواندند.خداوند او را قبل از نبوّت و پيامبرى از انجام كارهاى پست و ناروايى كه قوم او انجام مىدادند
نگاهداشت. وى از بت و بت پرستى به شدت خشمگين بود، به حدّى كه حتى يك بار هم در مجالس جشن يا عيدى كه
بتپرستان برگزار مىكردند شركت نجست.
ازدواج با خديجه
آنگاه كه رسول خدا(ص) به سنّ بيست و پنج سالگى رسيد، براى بار دوم جهت بازرگانى و تجارت براى خديجهبنت خويلد رهسپار شام گرديد. خديجه، براى تجارت با اموالش مردانى را به خدمت مىگرفت و زمانى كه از
امانت و راستگويى و ديگر صفات پسنديده محمد(ص) اطلاع حاصل كرد، وى را به اين كار برگزيد و خادم او
«ميسره» نيز او را همراهى مىكرد و هر دو به داد و ستد پرداختند و بهره و سود گزافى نصيب آنها شد.در
اين سفر، ميسره خير و بركاتى را از محمد(ص) مشاهده كرد كه وى را مبهوت ساخت و آنچه را ديدهبود؛ براى
بانوى خود نقل كرد؛ خديجه از شنيدن اين گونه صفات محمد(ص) شگفتزده شد و از بهره فراوانى كه در اين
تجارت نصيب آنها گشته بود شادمان شد.كسى را براى خواستگارى نزد او فرستاد -در آن زمان چهلبهار از
عمر شريف خديجه مىگذشت - محمد(ص) نيز پذيرفت و عمويش ابوطالب را فرستاد تا خديجه را از خانوادهاش
خواستگارى كرده و به ازدواج وى در آورد.
داورى او در بناى كعبه
زمانى كه حضرت سىو پنج ساله شد، سيلى بنيان كن در مكه جارى شد كه در اثرآن،ديوارهاى كعبه شكافت.قريش به سرعت به تخريب كعبه پرداختند تا مجدداًآنرابنانمايند، زمانى كه ساختمان كعبه بهاندازهاى بالا آمد، كه خواستندحجرالاسود رادرجايش قرار دهند اشراف آنان درباره شخصى كه آن را
درجاىخود قرار دهد بهاختلاف پرداختند و در اين خصوص بحث و مشاجره درگرفت وچيزى نمانده بود
كهآتشجنگ ميان آنان شعلهور گردد. در آن ميان ابواميةبن مغيره كهسالخوردهترين مرد قريش بود
گفت:اى مردم، با يكديگر اختلاف نورزيد و كسى را كهحُكم و داورى او را قبول داريد، ميان خود حَكَم
قرار دهيد.آنان هم گفتند:بنابراين، قضيهرا به نخستين فردى كه وارد مسجد مىشود موكول مىكنيم، و
نخستين شخصى كه واردشد حضرت محمد(ص) بود. همه آنان به جهت امانتدارى و راستگويى و هوشمنديى كهدر
وى سراغ داشتند پذيرفتند و اظهار داشتند اين شخص محمد امين است و ما به حَكَميتاو راضى هستيم.وقتى
او را در جريان امر قرار دادند، وى رداى خويش را گسترد وسپس از سران عشاير خواست كه هر كدام يكى از
چهار گوشه ردا را بگيرند و خود بهتنهايى حجرالأسود را در آن گذاشت و
دستور داد آن را بلند كنند تا به محاذى جاىگذارىحجر رسيدند.حضرت با دست مبارك خود حجر را برگرفت
و درجاى خودقرار داد و با اين كار حكيمانه، مشكلى كه نزديك بود به فتنهاى بزرگ تبديل شود به پايان
رسيد.
شغلِ قبل از نبوّت
محمد(ص) از اموال و دارايى جز اندكى به ارث نبرده و در يتيمى بزرگ شده بود و آنگاه كه به سنى رسيدهبود كه مىتوانست كار كند، به همراه برادران رضاعى خود در صحرا به شبانى مىپرداخت.از آن حضرت
روايت شده است كه فرمود:«تمام پيامبرانى كه خداوند مبعوث فرمود شبانى مىكردهاند.يارانش عرض
كردند: اى رسول خدا(ص) حتى شما؟حضرت فرمود: ومن نيز براى اهل مكه با قراريط(14) شبانى مىكردم».محمد(ص) كه به سنّ جوانى رسيد به تجارت و بازرگانى پرداخت، و شريك او [در تجارت] سائب بنابىسائب
بود - و همانگونه كه قبلاً يادآور شديم - وى با مزدى كه دريافت مىكرد، براى خديجه تجارت مىكرد.ولى بعد كه با او ازدواج كرد، هرگونه كه مىخواست در اموال او تصرف مىنمود.
1- عبدالمطلب، پسر هاشم بن عبد مناف بن قصى بن حكيم بن مرة بن كعب بن لوئى بن غالب بن فهر بن مالك بن
نضربن كنانة بن خزيمةبن مدركة بن يأس بن نضر بن نزار بن معد بن عدنان بن أدد است و نسبت شريف آن حضرت
به اسماعيل بن ابراهيم8 مىرسد.2- وهب بن عبد مناف بن زهرة بن حكيم جدّ پنجم پيامبر است.3- لفظ محمد نقل از صفت است كه به معناى محمود است، ولى معناى مبالغه و تكرار دارد؛ يعنى كسى كه پىدر
پى مورد ستايش قرارمىگيرد و اين دلالت بر ستايشگران او دارد، به جهت هدايتى كه وى انجام داده است.4- احمد صفت تفضيلى حمد است؛ يعنى سپاسى كه او بيش ازديگران سزاوار آن است.5- الماحى، كسى كه خداوند به وسيله او كفر را نابود مىكند.6- العاقب، كسى كه پس از او پيامبرى نمىآيد.7- المقفى، كسى كه بعد از همه پيامبران آمده است.8- محمود فلكى تاريخ ولادت پيامبر را طبق تاريخ شمسى تحقيق كرده كه مطابق بيستم نيسان (آوريل) سال 571
ميلادى مشخص شدهاست.9- ميان محدثان شيعه معروف است كه ولادت آن حضرت روز جمعه 17 ربيع الاول پس از طلوع فجر و به گفته اهل
سنت روز دوشنبه دوازدهم همين ماه رخ داده است. «ج».10- رخدادى معروف است كه در مكه به وقوع پيوست و عرب آن را مبدأ تاريخ به شمار آورد و خلاصهاش اين است
كه يكى از پادشاهان حبشه كه بر يمن استيلا داشت، به قصد تخريب خانه كعبه به شهر مكه حمله برد،
پيشاپيش سپاهش فيلى بزرگ بود كه عرب مانند آن را نديده بود، خداوند بزرگ به پاس احترام پيامبر موعود
و حمايت از خانه خويش، سپاه وى را به هلاكت رساند و اين رخداد را قرآن در سوره «فيل» يادآور شده است.11- از نكات جالب توجهى كه دلايلى شگفتانگيز دارد اين است كه نام پدر حضرت عبدالله است كه دليل توحيد
و يگانگى خداست وآمنه نام مادر اوست كه امان امت او مىباشد و مفهوم اسم «ثويبه» دايه او اجر و ثواب
است و در نام «حليمه سعديه» دايه ديگرش معناى حِلْم و بردبارى و سعادتمندى وجود داشته و در نام
پرستارش ام أيمن معناى خير و بركت نهفته است.12- شهرى مرزى بين سوريه و عربستان است.13- راهبى مسيحى كه قائل به يگانگى خدا بود و به خاطر همين فكر، مورد ستم قرار گرفت و به نقطهاى دور
افتاده از صحراى عربستان پناه برد.14- گفته شده قراريط نام محلى است و نيزگفتهاند: جمع قيراط است كه جزئى از دينار به شمار مىآمده
است.