دور انديشى همسر پيامبر - همراه با پیامبران در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همراه با پیامبران در قرآن - نسخه متنی

عفیف عبدالفتاح طباره؛ ترجمه: عباس جلالی، حسین خاکساران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شدت نگرانى مسلمانان از اين پيمان نامه به حدّى بود كه عمر بن خطاب نزد ابوبكر رفت و نگرانى خود را از
اين صلح ابراز داشت.

ابوبكر به او گفت:

محمد(ص) رسول خداست و نافرمانى خداوند نمى‏كند و خدا يار و
پشتيبان اوست.

عمر از سخنان دوستش قانع نشده و نزد رسول خدا(ص) رفت و همان گونه كه با ابوبكر گفتگو
كرده بود با آن حضرت سخن گفت:

رسول خدا(ص) در پاسخ او فرمود:

«من بنده و فرستاده خدايم و هرگز از فرمان
او سرپيچى نمى‏كنم و او هرگز مرا خوار نخواهد ساخت».

و آن‏گاه پيامبر اسلام، على بن ابى‏طالب(ع)را طلبيد تا شروط پيمان نامه صلح را بنگارد.

پيامبر(ص) به
او فرمود كه بنويسد:

بسم الله الرحمن الرحيم.

سهيل بن عمرو اعتراض كرد و گفت:

قريش عبارتى جز «باسمك
اللهم» نمى‏شناسند.

مسلمانان از اين گستاخى ناراحت شدند و پيامبر به على(ع) دستور داد بنويسد:

«باسمك اللهم».

و سپس بدو فرمود: بنويس:

اين پيمانى است كه محمد پيامبر خدا بسته است اين جمله نيز
مورد اعتراض سهيل قرار گرفت و گفت:

اگر ما تو را به پيامبرى خدا مى‏شناختيم، با شما سر جنگ نداشتيم و
تو را از زيارت خانه خدا محروم نمى‏ساختيم.

به نام خود و پدرت بنويس، رسول اكرم(ص) به على(ع) فرمود:

اى‏على، كلمه رسول الله را پاك كن.اين كار بر على(ع) دشوار آمد و حضرت خود پيمان نامه را گرفت و با دست
مبارك خويش آن را محو كرد.

و به على(ع) دستور داد بنويس:

اين پيمانى است كه محمد بن عبدالله با سهيل بن
عمرو منعقد مى‏كند. پس از آن وحى الهى نازل گرديد و عمل سهيل را مورد نكوهش قرار داد و رسول خود و
مؤمنين را با اين فرموده‏اش ستود.

إِذ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِى قُلُوبِهِمُ الحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ
اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَعَلى‏ المُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ
التَّقْوى‏؛(3)

آن‏گاه كه كافران در دلشان تعصّب جاهليت پروردند، خداوند آرامش و اطمينان خويش را بر پيامبر خود و
مؤمنين فرو فرستاد و آنها را با كلمه اخلاص و تقوا ملازم ساخت.

پس از نگارش اين شروط و اجراى مفاد آن توسط طرفين، مردى كه خود را «ابوجندل» مى‏خواند و قريش مانع
مهاجرت وى شده بودند، به مسلمانان پناهنده شد. پيامبراسلام بدو فرمود:

ما با قريش عهد و پيمان صلحى
بسته‏ايم، از اين‏رو به آنان خيانت نمى‏كنيم، شما صبركن، شايد خداوند براى تو و ساير درماندگان
راه نجاتى فراهم سازد.

دور انديشى همسر پيامبر

ماجراى پيمان نامه صلح كه به پايان رسيد، رسول خدا(ص) دستور داد يارانش از احرام عمره بيرون آيند، به
اين ترتيب كه سرهاى خود را تراشيده، شتران قربانى خود را ذبح نمايند، اين پيشنهاد بر آنها
(4) سخت گران آمد، به گونه‏اى كه آنها را به نافرمانى دستور پيامبر(ص) واداشت.

رسول خدا(ص) به همسرش ام
سلمه كه او را با خود آورده بود وارد شد و بدو فرمود:

مسلمانان با اين كار خود، خويشتن را در معرض
هلاكت و نابودى قرار دادند. بدانان دستور دادم، ولى فرمان نبردند.

ام سلمه به حضرت عرض كرد:

اى پيامبر
خدا(ص) آيا دوست دارى اين كار عملى شود؟

بنابراين بى‏آن‏كه با هيچ‏يك از آنان سخن بگويى بيرون رو و
شترِ قربانى خويش را ذبح نما و سلمانى خود را بخواه تا سرت را بتراشد. رسول اكرم(ص) به پا خاست و با هيچ
يك از آنان سخن نگفت تا شتر قربانى خود را ذبح نمود و سلمانى خويش را طلبيد و سرش را تراشيد.وقتى
مسلمانان اين حالت را ديدند، همگى به‏پا خاسته و شتران خويش را قربانى كردند و برخى سر بعضى ديگر را
تراشيدند و بدين سان «ام سلمه» در صاحب نظرى و دورانديشى ضرب المثل شد.

باطل كردن يكى از شروط

«ابوبصير عُتبة بن أسيد» به قصد پناهندگى به رسول خدا(ص) از مكه فرار كرد. قريش دوتن را در تعقيب وى
فرستادند و خواستار تسليم وى شدند. رسول خدا(ص) به او دستور داد همراه آنان برگردد و او نيز با آن دو
تن باز گشت و آن‏گاه كه به منطقه‏اى به نام «ذى الحليفه» رسيدند، بر يكى از نگهبانان خود حمله برد و
او را كشت و ديگرى گريخت و بار ديگر خدمت رسول اكرم(ص) رسيد و عرضه داشت:

به شما پناهنده شده‏ام؟

/ 300