چيزى كه از آن فال بد گرفته شود وجود ندارد، اسباب و علل خير و شر تنها در دست خداوند است و او با اين
قحطى و خشكسالى كه در آن هستيد، شما را در بوتهآزمايش و امتحان قرار داده تا شايد به خدا ايمان
آوريد:قالَ يا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الحَسَنَةِ لَوْلا تَسْتَغْفِرُونَ
اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ * قالُوا اطَّيَّرْنا بِكَ وَبِمَنْ مَعَكَ قالَ طائِرُكُمْ
عِنْدَ اللَّهِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ؛(6)گفت: اى قوم، چرا شما قبل از كار نيك، شتاب به گناه داريد؟چرا از خدا آمرزش نخواستيد تا شايد مورد
لطف او قرار گيريد؟ گفتند: ما تو و همراهانت را به فال بد مىگيريم.وى گفت: فال بدِ شما نزد خداست،
بلكه شما مردمى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفتهايد.اشراف متكبّر، مؤمنان را بر ايمانشان مورد نكوهش قرار مىدادند، ولى مطمئن شدند مؤمنانى كه از
ديدگاه آنان خوار و ناتوان شمرده شدند، كسانىاند كه به رسالت حضرت صالح ايمان آوردندهاند.قالَ المَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ
مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قالُوا إِنّا بِما أُرْسِلَ بِهِ
مُؤْمِنُونَ * قالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنّا بِالَّذِى آمَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ؛(7)سران قومش كه تكبر ورزيده بودند، به كسانى كه ناتوان شمرده شده بودند و ايمان آورده بودند، گفتند:آيا مىدانيد كه صالح از نزد پروردگارش فرستاده شده؟گفتند: ما بدانچه او برايش فرستاده شده ايمان
داريم. آنان كه كبر ورزيده بودند.گفتند: ما به آنچه شما ايمان آوردهايد كافريم.
پى كردن شتر
بزرگان و اشراف قوم، وجود اين مؤمنين و ناقه را ميان خود تحمل نكردند؛ شايد به اين بهانه كه شترى قوىهيكل است و ديگر چهارپايان را ترسانده و رَمْ مىدهد، يا اينكه هنگام نياز شديد به آب، اين حيوان
مانع استفاده آنها از آب است؛ و شايد بدين سبب بيمناك بودند كه به واسطه وجود آن شتر، تعداد گروندگان
به خدا افزايش يابد.شايد بتوان گفت تمام اين جهات، آنها را به كشتن آن ناقه واداشت. با وجود اينكه
پيامبر آمدنِ عذابِ الهى را به آنهإ؛هه هشدار داده بود كه در صورت آسيب رساندن به شتر، به هلاكت
خواهند رسيد، ولى آنان بىپروا به كشتن شتر اقدام كردند و از پيامبرخود خواستند براى اينكه ثابت
كند فرستاده خداست، عذابى كه آنها را بدان تهديد كرده بود، هر چه زودتر بر آنان وارد كند.حضرت
صالح(ع) نيز در برابر اين مبارزهجويى كه آنها در مورد فرمان الهى از خود نشان دادند، بدانها اطلاع
داد كه پس از سه روز، عذاب الهى آنان را فرا خواهد گرفت:فَعَقَرُوا النّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقالُوا يا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا
إِنْ كُنْتَ مِنَ المُرْسَلِينَ؛(8)شتر را پى كردند و از فرمان پروردگار خويش سرپيچى نمودند و گفتند:اى صالح، اگر تو پيامبرى، پس عذابى
را كه به ما وعده دادى برايمان بياور.فَعَقَرُوها(9) فَقالَ تَمَتَّعُوا فِى دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ
مَكْذُوبٍ؛(10)شتر را كشتند، صالح بدانهاگفت:سه روز در خانههايتان بياساييد، و آن عذاب، وعدهاى راستيناست.
نقشه قتل صالح(ع)
ميان قوم ثمود، نُه نفر [از سران آنها] وجود داشتند كه بيش از ديگران در زمين فساد و تباهى كرده و كفرورزيده بودند. اين افراد بين خود نقشه قتل صالح را كشيده و سوگند ياد كردند كه بر او و خانوادهاش
شبيخون زده و به طور نهانى آنها را قتل عام كنند و زمانى كه طرفداران و بستگانش در جستجوى قاتلين
برآمده و مطالبه خون او كنند، آنان از اين جرم اظهار بىاطلاعى كنند و با اطمينان بگويند كه وقت
كشته شدن او حضور نداشته و در آن دخالت نداشتهاند.اينان براى كشتن صالح و خانواده او نقشه خود را
طراحى كردند، ولى خداوند اراده فرموده بود كه پيامبر خود و خانوادهاش را نجات داده و توطئهگران
را از ناحيهاى كه خود نمىدانند، به هلاكت برساند.وَكانَ فِى المَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِى الأَرْضِ وَلا يُصْلِحُونَ * قالُوا
تَقاسَمُوا بِاللَّه لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا
مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِناّ لَصادِقُونَ * وَمَكَرُوا مَكْراً وَمَكَرْنا مَكْراً وَهُمْ
لايَشْعُرُونَ * فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنّا دَمَّرْناهُمْ وَقَوْمَهُمْ
أَجْمَعِينَ * فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا إِنَّ فِى ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ
يَعْلَمُونَ؛(11)