بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
قال الله الحكيم :
( و علمك ما لم تكن تعلم ) (نساء: آيه 113)
آنچه علم نداشتى خدا بتو آموخت .
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم :
لا يحب العلم الا السعيد. (531)
علم را جز شخص سعادتمند دوست ندارد.
راه شناخت بخدا و شريعت بوسيله علم است ، علم زينت مرد در دنياست و موجب رساندن صاحبش به رضوان الهى است . دارنده علم اين نكته را بايد بداند كه تحصيل يك ساعت علم ، يك عمر براى عمل كردن آن لازم دارد، پس در يادگيرى علم ، عمل بآن را در نظر داشته باشد كه عالم بى عمل را خداوند فرمود:
(از هفتاد قسم عقوبتم ، كمتر كارى كه به آن مى كنم حلاوت ياد خودم را از قلبش خارج مى كنم )(532)
مراد از علم ، حفظ اصلاحات صرف نيست ، بلكه مراد از علم ، علم تقوى و معرفت و يقين است ، نه علمى كه نفعى نداشته باشد، و يا مقرون به نيات سوء باشد مانند نشان دادن مراتب علمى نزد اهل دانش ، كه آن جز ورز و بال چيزى نيست.
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
مرحوم حاج شيخ عباس قمى صاحب كتاب مفاتيح الجنان فرمود: وقتى كتاب (منازل الاخرة ) را تاءليف و چاپ كردم ، به دست شيخ عبدالرزاق مساءله گو (كه هميشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه عليه السلام مساءله مى گفت ) رسيد.
پدرم كربلائى محمد رضا از علاقه مندان شيخ عبدالرزاق بود و هر روز در مجلس او حاضر مى شد. شيخ عبدالرزاق روزها كتاب منازل الاخرة را مى گشود و براى مستمعين مى خواند.
يك روز پدرم به خانه آمد و گفت :
شيخ عباس ! كاش مثل اين مساءله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و اين كتاب را كه امروز براى ما خواند، مى خواندى .
چند بار خواستم بگويم اين كتاب از تاءليفات خودم است ، اما هر بار خود دارى كردم و چيزى نگفتم ، فقط عرض كردم :
دعا بفرماييد خداوند توفيقى مرحمت فرمايد.(533)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
روزى جبرئيل در خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، مشغول صحبت بود كه حضرت على عليه السلام وارد شد. جبرئيل چون آن حضرت را ديد برخاست و شرايط تعظيم به جاى آورد.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
يا جبرئيل ! از چه جهت به اين جوان تعظيم مى كنى ؟
عرض كرد: چگونه تعظيم نكنم كه او را بر من ، حق تعليم است !
فرمود: چه تعليمى ؟
عرض كرد: در وقتى كه حق تعالى مرا خلق كرد از من پرسيد:
تو كيستى و من كيستم ؟
من در جواب متحير ماندم ، و مدتى در مقام جواب ساكت بودم كه اين جوان در عالم نور به من ظاهر گرديد، و اين طور به من تعليم داد كه بگو:
تو پروردگار جليل و جميلى و من بنده ذليل و جبرئيلم :
از اين جهت او را كه ديدم تعظيمش كردم .
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پرسيد: مدت عمر تو چند سال است ؟
عرض كرد: يا رسول الله در آسمان ستاره اى هست كه هر سى هزار سال يك بار طلوع مى كند، من او را سى هزار بار ديده ام . (534)