بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
در زمان ملك حسين كرت (كورت ) (771 - 732) مولانا ارشدى بود كه به فقر و گدايى مشهور بود لكن صداى خوبى داشت و مردم را متاءثر مى كرد. وقتى ملك حسين خواست كه پيام آورى به شيراز نزد شاه شجاع بفرستند تا مدعاى او را خاطرنشان كند گفتند:
در بيان ، مولانا ارشد فقير و گدا خوب است .
ملك حسين او را خواست و گفت :
تو را براى كار مهمى مى فرستم فقط يك عيب دارى كه دست فقر دراز مى نمائى ؛ اگر عهد كنى آبروريزى نكنى تو را به شيراز مى فرستم ! او را بيست هزار دينار داد و عهد گرفتند مبادا در شيراز دست گدائى بگشايد.
اسباب سفر او را آماده و بيست و پنج هزار دينار به او دادند. او به شيراز رفت و به مدعا جواب يافت . چون خواست برگردد، شاه شجاع و اركان دولت از او خواستند با صدايش پند و آوازى از او بشنوند.
قرار شد بعد از نماز جمعه در مسجد جامع ، صدا به وعظ بگشايد؛ همه اركان دولت و مردم هم جمع بودند. چون صدا بلند كرد و همه را جذب كرد، صفت گدائى قوه طمعش را به حركت درآورد، نزد همگان گفت :
مرا سوگند دادند از فقر و گدائى چيزى نگويم . از وقتى به شهر شما آمدم خبرى نشد!
آيا شما سوگند نخورده ايد كه مرا چيزى ندهيد؟
مردم در عين گريه ، خندان شدند و آنقدر به او پول دادند تا راضى شد(595)!!
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
قال الله الحكيم :
( والله يقضى بالحق ) (مؤ من : آيه 20)
خدا در عالم بحق حكم مى كند.
امام صادق عليه السلام :
من حكم فى درهمين بغير ما اءنزل الله فهو كافر بالله العظيم (596)
هر كس درباره دو درهم پول حكم كند به غير آن چه خدا فرموده ، آن حكم كننده به خداى بزرگ كافر شده است .
از سخت ترين مشاغل دنيوى قضاوت است ، چه آنكه اگر در حكم ميل به يك طرف داشته باشد و يا با جهل حكم نمايد و يا به هواى نفس حق كسى را ضايع كند، همه اينها تضييع حقوق را شامل مى شود كه موجب آن مى شود كه كار قاضى بسيار سخت گردد.
اگر قضاوت با علم و بدون هواى نفس و با عدل باشد مثمر ثمر و جايگاه چنين قاضى در بهشت است . اگر در اختلافات مالى و حق (مانند حق همسايه ) و فاميلى اختلافى پيدا شود، نبايد افراد به اندازه سر سوزنى حكم به خلاف كنند، چه اينكه نفس بخاطر دوستى و ميل قلبى ، دوست دارد كه حكم بنفع دوستش شود نه ذى نفع !