1 - پارساى فقير - یکصد موضوع، پانصد داستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یکصد موضوع، پانصد داستان - نسخه متنی

علی اکبر صداقت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1 - پارساى فقير

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

سعدى گويد:

شنيدم پارساى فقيرى از شدت فقر، در رنج دشوار بود، و پى در پى لباسش را پاره بر پاره مى
دوخت ، و براى آرامش دل مى گفت :

(به نان خشكى و لباس پشمينه پر وصله اى قناعت كنم ، بار سخت خود كشم و
بار منت خلق نكشم ).

شخصى به او گفت :

چرا در اينجا نشسته اى ، مگر نمى دانى كه در شهر راد مرد بزرگوار و بخشنده اى هست كه
كمر همت براى خدمت به آزادگان بسته ، و جوياى خشنودى دردمندان است ، برخيز و نزد او برو و ماجراى وضع
خود را براى او بيان كن ، كه اگر او از وضع تو آگاه شود، با كمال احترام و رعايت عزت تو، به تو نان و
لباس نو خواهد داد و تو را خرسند خواهد كرد!

پارساى فقير گفت :

خاموش باش ! كه در پستى ، مردن به ، كه حاجت نزد كسى بردن پاره بر پاره دوختن و
پيوسته در گوشه صبر و تحمل ماندن ، بهتر از آن است كه بخاطر خواستن لباس ، براى بزرگان نامه نوشتن .

براستى كه بهشت رفتن به شفاعت همسايه ، با شكنجه آتش دوزخ يكسان است (591).

2 - فقر و باز نشستگى

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

پيرمردى نابينا به حضور اميرمومنان عليه السلام آمد و در خواست كمك نمود. حضرت على عليه السلام ازا
حاضران مجلس پرسيد:

اين كيست از چه قرار است ؟

گفتند:
يا اميرالمؤ منين اين مرد نصرانى است ؛ و چنان
وانمود كردند كه نبايد چيزى به او داده شود.

حضرت فرمود:


عجب ! تا وقتى كه توانائى كار داشت از وى كار كشيديد و اكنون كه سالمند و ناتوان گرديده ،
وى را به حال خود گذارده ايد. گذشته اين مرد حاكى از آنست كه در ايام توانائى كار كرده و خدمت نموده
است .

آنگاه دستور فرمود:

از محل بيت المال به او انفاق گردد و مقررى پرداخت شود(592)

3 - آثار كمك به فقير

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

عبدالله بن مبارك در سالى اراده رفتن به مكه داشت . روزى از كوچه اى عبور مى نمود، ناگهان زنى را ديد
كه مرغى مرده و گنديده از زمين برگرفت و در زير چادر خود پنهان نمود!

عبدالله گفت :
اى زن اين مرغ را چرا برداشتى ؟

زن گفت :
نيازمندى و احتياج مرا وادار كرد تا اين كار را
كنم !

عبدالله چون اين بشنيد، زن را به منزل خود برد و پانصد دينار را كه تهيه كرده بود به سفر حج برود
به آن زن فقير داد.

آن سال به حج نرفت . هنگاميكه حاجى ها برگشتند، او به استقبال آنها رفت .

آنان مى گفتند:
ما ترا در سفر
حج در عرفات و منى و جاهاى ديگر ديده ايم .

عبدالله نزد امام عليه السلام شرفياب شد و ماجراى خود را نقل كرد، امام عليه السلام فرمود:

آرى
خداوند بشكل تو ملكى را آفريد كه زيارت خانه خدا كند(593).

4 - همسايه سيد جواد

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

فقيه كامل سيد جواد عاملى نويسنده كتاب مفتاح الكرامه مى گويد:

شبى مشغول شام خوردن بودم كه درب خانه
زده شد.

درب را باز كردم ديدم خادم علامه سيد بحرالعلوم است و گفت :

سيد بحرالعلوم شام در نزدش ‍ است و
منتظر شماست .

با خادم به منزل سيد بحرالعلوم رفتم ، همينكه خدمتش رسيدم ، فرمود:

از خداوند نمى ترسى كه مراقبت
ندارى ؟!

عرض كردم :
استاد مگر چه شده است ؟

فرمود:


مردى از برادران هم مذهب تو براى خانواده اش از فقر
خرماى زاهدى آنهم نسيه مى گيرد، و هفت روز بر آنان گذشته و جز خرما طعم هيچ چيز ديگرى را نچشيده اند!

امروز نزد بقال رفت چيزى بگيرد او را جواب كرده و خجالت كشيد و الان خود (محمد نجم عاملى ) و خانواده
اش ‍ بدون شام شب را مى گذرانند. تو غذاى سير مى خورى با اينكه همسايه مستحق است !

عرض كردم :
من هيچ اطلاعى از وضع او نداشتم !

فرمود:


اگر آگاهى داشتى و كمك نمى كردى يهودى بلكه كافر
بودى ؛ ناراحتيم براى اين است كه چرا از حال برادران دينى ات تفحص نمى كنى ؟

اكنون اين ظرفهاى غذا را

خادمم بر مى دارد؛ با او برو در خانه آن مرد و بگو ميل داشتم امشب با هم غذا بخوريم ، و كيسه پول (120
ريال ) را در زير حصير او بگذار و ظرفها را برمگردان .

سيد جواد گفت :

من با خادم بمنزلش رفتيم و دستور استاد را انجام داديم ، همسايه گفت :

اين غذا را اعراب
نمى توانند درست كنند، بگو متعلق به چه كسى است و با اصرار گفتم :

از سيد بحرالعلوم است .

سوگند ياد كرد و گفت :

جز خدا تا كنون كسى از حال من آگاهى نداشت ، حتى همسايگان نزديك چه رسد بكسانيكه
دورند و اين پيش آمد را از سيد بسيار عجيب شمرد(594).

/ 259