سيماى ملكوتى موسى عليه السلام را ديد، از تصميم قبلى خود منصرف شد و با صداى بلند گفت :اى موسى ، عليه السلام بدان كه قارون صد هزار درهم به من داد تا در ملاعام به بنى اسرائيل بگويم تو
مرا به سوى خود خوانده اى تا با من زنا كنى . تو هرگز مرا به سوى خويش دعوت نكرد اى ، خداوند ساحت مقدس
تو را از چنين آلودگى منزه نموده است .در اين هنگام دل پر درد و رنج موسى شكست و درباره قارون چنين نفرين كرد:اى زمين قارون را بگير و در
كام خود فرو بر.زمين به امر الهى دهن باز كرد و قارون و اموالش را به اعماق زمين فرو برد.در نقل ديگر آمده است كه :
حضرت موسى مردم را به احكام و شريعت موعظه مى كرد، به اين مطلب رسيد:كسى كه زنا كند ولى همسر نداشته باشد صد تازيانه به او مى زنيم ، و كسى كه زنا كند و همسر داشته باشد،
او را سنگسار مى كنيم تا بميرد.قارون برخاست و گفت :
گر چه خودت باشى ؟ موسى فرمود:
آرى قارون گفت :بنى اسرائيل گمان مى كنند كه تو با
فلان زن زنا كرده اى !موسى عليه السلام گفت من ؛ آن زن را به اينجا بياوريد، اگر چنين ادعائى كرد، طبق ادعايش عمل كنيد.آن زن را نزد موسى عليه السلام آوردند و موسى به او قسم داد كه راست بگويد، آيا من با تو آميزش كرده ام
زن هماندم منقلب شد، كه با اين تهمت پيامبر عليه السلام خدا را بيازارم ؛ با صراحت گفت :نه ، آنها
دروغ مى گويد، قارون فلان مبلغ را به من داد تا چنين بگويم .قارون سر افكنده شد و موسى به سجده افتاد و گريه كرد و گفت :خدايا دشمن تو مرا آزرد و خواست با تهمت
مرا رسوا سازد، اگر من رسول تو هستم مرا بر او مسلط گردان ... و نفرين كرد و عذاب الهى يعنى زمين او را
به كام خود فرو برد.(108)
3- ايذاء مؤ من حرام است
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم( حسن بن ابى العلاء ) گويد:من به همراه بيست نفر به سوى مكه حركت كرديم و در هر منزلى از براى آنهاگوسفندى مى كشتم چون وارد بر امام صادق عليه السلام شدم ، حضرتش فرمود:
واى بر تو اين حسين عليه السلام ، آيا مؤ منين را ذليل مى كنى و آنها را اذيت مى نمايى عرض كردم :پناه
مى برم به خدا از اين موضوع فرمود:
به من رسيده است كه تو در هر منزلى گوسفندى از براى هم سفرى هاى خود
مى كشتى .عرض كردم :
آرى ولكن به خدا قسم من براى خشنودى پروردگار اين كار را مى كردم حضرت فرمود:
آيا نمى بينى
در آنها كسانى هستند كه دوست دارند داراى مال باشند و مانند تو آنها نيز نيكوئى كنند، و حال آنكه
قدرت ندارند، و بر آنها گران مى آيد!عرض كردم :
توبه مى كنم و ديگر اين عمل را انجام نمى دهم حضرت فرمود:
حرمت مؤ من نزد خدا بزرگتر است از
هفت آسمان و هفت زمين و فرشتگان و كوهها و آنچه در آنهاست .(109)
4- ايذاء به اميرالمؤ منين عليه السلام ايذاء به پيامبر است
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم( عمرو بن شاس اسلمى ) كه از اصحاب ( حديبيه ) است روايت كرد كه :من با على عليه السلام به سوى يمنرفتيم در اين سفر من از او رنجيدم و كينه اش در دلم جاى گرفت .همين كه از سفر آمديم ، در مسجد نزد مردم از برخورد على عليه السلام شكايت كردم . سخنانم دهن به دهن به
گوش رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد.روزى صبح داخل مسجد شدم ، ديدم رسول خدا صلى الله عليه و آله با جمعى از اصحاب در مسجد مى باشد. همين
كه مرا ديد نگاه تندى به من كرد و همچنان نگاهش را ادامه داد تا نشستم .آنگاه فرمود:
اى عمرو به خدا سوگند مرا اذيت كردى ! عرضه داشتم پناه مى برم به خدا از اينكه ترا
بيازارم .فرمود:
آرى مرا آزردى ، چون هر كس على عليه السلام را بيازارد مرا آزرده است .(110)