4 :
ايذاء
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمقال الله الحكيم :( ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدينا و الاخرة :
آنانكه خدا و رسول را به مخالفت آزار و اذيت مى كنند خدا آنها را در دنيا و آخرت لعن كرده است .(105)قال رسول الله صلى الله عليه و آله :( لا يحل للمسلم اءن يشير الى اءخيه بنظرة تؤ ذيه
:
براى مسلمان روا نيست ، به برادر مؤ من نوعى نگاه كند كه موجب اذيت او شود(106)
شرح كوتاه
از آنجايى كه خلائق عيال حق هستند و سر آمد آنها اهل ايمان است ، كسى كه براى خلائق سودمند باشد نزدخدا محبوب است .منشاء اذيت و آزار آنها را مخصوصا مؤ من بهر شكل از دشنام و تهمت و ستم ، و... فراهم كند انگار با خدا
اعلان جنگ كرده است ، چنانكه در قيامت حق تعالى مى فرمايد:( كجايند كسانى كه در دنيا دوستانم را اذيت مى كردند؛ عده اى برخيزند در حالى كه صورتشان گوشت
ندارد، خداوند امر مى كند آنان را به دوزخ بيندازند. ) پس پرهيز از هر نوع آزار به ديگران از پدر و مادر و همسايه و دوست لازم و ضرورى است و اگر احيانا اتفاق
افتد از طرف مقابل بخواهد او را ببخشد.
1- اذيت به امام سجاد عليه السلام
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيممردى شجاع در مدينه بود كه همه را مى خندانيد و با مسخرگى رزق و معيشت خود را در مى آورد.جماعتى گفتند:خوب است امام سجاد را دعوت كنيم و قدرى او را بخندانى ؛ شايد از گريه هاى زياد لحظه اى
ساكت شود.جمع شدند و رفتند خدمت امام ، كه در راه حضرت را ديدند، با دو نفر از غلامان مى آمد. آن شخص عباى امام
را از شانه اش جمع كرد و به شانه اش انداخت و همراهان شروع به خنده كردند.امام فرمود:
اين كيست ؟ گفتند:
مردى است كه مردم را مى خنداند و از آنها پول مى گيرد.فرمود:
به او بگوييد، روز قيامت آنان كه عمر خود را به بطالت گذرانيدند زيان مى برند.
بعد از اين كلام آن شخص دست از اذيت و حركات ناشايست كشيد و به راه راست هدايت يافت .(107)
2- قارون و موسى عليه السلام
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمحضرت موسى عليه السلام در راه ابلاغ رسالت بسيار رنج كشيد و به انواع اذيت و آزار از فرعون و بلعمباعورا و ديگران مبتلا بود تا جائى كه قارون پسر عموى موسى عليه السلام از اين قاعده آزار رساندن
مستثنى نبود.او ثروت زيادى داشت و به اندازه اى داشت كه چندين جوان نيرومند، كليدهاى خزانه او را حمل و نقل مى
كردند، و از خانهاى گردن كلفتى بود كه به زير دستانش ظلم مى نمود.موسى عليه السلام مطابق فرمان خدا، از او مطالبه زكات مى كرد، او مى گفت :من هم به تورات آگاهى دارم ،
و كمتر از موسى نيستم ، چرا زكات مالم را به او بپردازم !سرانجام غرور قارون باعث شد كه تصميم خطرناكى گرفت ، و آن اين بود كه :به يكى زن فاحشه كه خوش سيما و
خوش قامت و فريبا بود گفت :صد هزار درهم به تو مى دهم كه فردا هنگامى كه موسى براى بنى اسرائيل
سخنرانى مى كند در ملاعام بگويى موسى با من زنا كرد.
آن زن ، اين پيشنهاد ناجوانمردانه را پذيرفت . فرداى آن روز، بنى اسرائيل اجتماع كرده بودند موسى
تورات را به دست گرفته و از روى آن ، مردم را موعظه مى كرد.