4- يهودى و امام عليه السلام در نزد قاضى - یکصد موضوع، پانصد داستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یکصد موضوع، پانصد داستان - نسخه متنی

علی اکبر صداقت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4- يهودى و امام عليه السلام در نزد قاضى

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

حضرت على عليه السلام در مسجد كوفه نشسته بود كه عبدالله بن قفل يهودى از قبيله تميم ، در حالى كه زره
اى در دست داشت از كنار حضرت عليه السلام عبور كرد.

چون چشم امام به زره افتاد فرمود:

اين زره طلحة بن عبدالله است كه در جنگ بصره از غنائم نصيب شده و اين
خيانت است !

يهودى حاضر شد با امام ، در نزد قاضى مسلمانان كه دست نشانده اوست برود. نزد شريح قاضى (600) آمدند.
امام دعوى خود را بيان داشت .

شريح گفت :

گواه بر ادعاى خود اقامه كنيد. امام فرزندش حسين عليه السلام
را شاهد آورد.

شريح گفت :

يك نفر كافى نيست (و به قولى شهادت فرزند به نفع پدر را نپذيرفت ) (601).

امام قنبر غلامش را شاهد آورد.

شريح گفت :
به شهادت برده حكم نمى كنم .

امام با ناراحتى به مرد يهودى
فرمود:


زره را برگير و برو؛ كه اين قاضى سه بار به ناحق حكم كرد.

شريح گفت :

سه مورد حكم ناحق را بگو كدام بوده است ؟

امام فرمود:


واى بر تو، در مورد خيانت گواه لازم
نيست (بايد مالك شاهد بياورد كه از چه راهى آنرا مالك شده است ) دوم حسن عليه السلام را شاهد آوردم
قبول نكردى ، با اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله با يك شاهد و قسم مدعى ، حكم مى فرمود.
سوم

قنبر شهادت داد. گفتى به قول بنده حكم نمى كنم . اگر بنده عادل باشد شهادتش قبول است .

سپس فرمود:


واى بر تو، امام مسلمانان در كارهاى بزرگ امين است ، چگونه ادعايش مقبول نباشد.

مرد يهودى با ديدن اين جريان گفت :

سبحان الله خليفه مسلمين با من نزد قاضى مى آيد و عليه او قضاوت مى
كند و او هم راضى مى شود. يا اميرالمؤ منين شما درست فرموديد. روزه از شماست كه از خورجين ، شما افتاد
و من برداشتم .

شهادتين جارى نمود و مسلمان شد. حضرت زره را به او بخشيد و نهصد درهم يا دينار هم به او جايزه داد(602).

5 - چشم كور شد

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

در زمان خلافت عثمان ، غلامش مردى از اعراب را سيلى زد و چشم او كور شد. آن مرد شكايت را به نزد عثمان
آورد.

عثمان گفت :
ديه مى دهم .

آن مرد قبول نكرد و گفت :
مى خواهم قصاص كنم !

عثمان ديه را دو برابر كرد؛
باز آن مرد قبول نكرد و تقاضاى قصاص كرد!

عثمان اين قضيه را نزد اميرالمؤ منين عليه السلام فرستاد تا حكم كند. امام امر كرد آن مرد ديه بگيرد،
لكن ديه را قبول نكرد؛ امام ديه را دو برابر كرد باز راضى نشد.

امام دستور داد تا غلام خليفه را آوردند. مقدارى پنبه و يك آيينه حاضر كردند، پنبه را (به چيزى ) تر
كردند و بر پلكها و اطراف چشم او گذاشتند و چشم او را در مقابل آفتاب باز داشتند، و آن آيينه را در
مقابل نگاه داشته و شعاع او را بر چشم او انداخته و فرمودند:

بر آيينه نگاه كند؛ آن قدر او را نگه
داشتند كه تخم چشم او از بينايى افتاد و كور شد؛ و بدين ترتيب امام قصاص چشم را انجام دادند(603)!!

4 :
قرض

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

قال الله الحكيم :

( من ذا الذى يقرض الله قرضا حسنا ) (بقره :
آيه 245)

كيست كه خدا را قرض الحسنه و وام نيكو دهد.

امام صادق عليه السلام :

مكتوب على باب الجنة الصدقة بعشرة والقرض بثمانية عشر(604)

بر در بهشت نوشته است :

پاداش صدقه ده برابر و پاداش قرض هجده برابر است .

شرح كوتاه

وام دادن به افراد محتاج از آثار سخاوت است . از آنجائى كه مشكلات مردم محروم متعدد است ، گاهى به
اندك چيزى گرفتاريشان آسان مى شود، رعايت و توجه به آنان لازم است .
قرض به برادر دينى از صدقه دادن بالاتر است ، پس اهميت قرض دادن از اين نكته دقيق معلوم مى شود تا
جامعه به ربا و سود گرفتن مبتلا نشوند.

خداوند روزى قرض دهنده را زياد و بر مكارم اخلاق او مى افزايد. اگر كسى كوتاهى و تقصير در قرض دادن
كند با اينكه قدرت آنرا دارد خودش به فقر مبتلا شود.

/ 259