1 - مقام عبادى مريض
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمروزى پيامبر صلى الله عليه و آله سرش را به سوى آسمان بلند كرد و خنديد. شخصى پرسيد:ديديم سر مبارك رابه آسمان بلند كرده و خنديدى ، علتش چه بود؟فرمود:
خنده ام از اين جهت بود كه تعجب نمودم از دو فرشته اى كه در آسمان به سوى زمين آمدند و در
جستجوى مؤ من صالح بودند كه هميشه او را در مصلاى (محل نماز) خود مى ديدند، تا اعمال او را بنويسند، و
به سوى آسمان ببرند.اين بار او را در محل نماز خودش نديدند. به سوى آسمان عروج كردند و به خدا عرض كردند:پروردگارا بنده
تو فلانى را در محل نمازش نديديم تا اعمال نيكش را بنويسيم ، بلكه او را در بستر بيمارى ديديم .خداوند به آنها فرمود:
براى بنده ام تا وقتى كه بيمار است مثل آنچه در حال سلامتى از كارهاى نيك در
شبانه روز انجام مى داد بنويسيد، بر ماست تا او در حبس (بيمارى ) است ، پاداش اعمال خيرى را كه هنگام
صحت انجام مى داد، بنويسيم .(174)
2 - دخترم بيمار نشده !
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمپيامبر صلى الله عليه و آله دخترى را خواستگارى كردند. پدر دختر شروع به تعريف دخترش نمود و امتيازاتاو را مى شمرد، از جمله گفت :اين دختر از زمان تولدش تا اين زمان بيمار نشده است .پيامبر صلى الله عليه و آله از مجلس برخواست و قطع كلام خويش نمود، بعد فرمود:
( خيرى در چنين وجودى
نيست كه مانند گورخر بيمار نشود. مرض و بلا تحفه اى است از جانب خدا به سوى بندگان ، كه اگر از ياد خدا
غافل شدند، آن مرض و پيشامد او را متوجه خدا سازد. ) (175)
3 - صبر بر مرض
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم( ابو محمد رقى ) گويد:به محضر امام رضا عليه السلام رفتم و سلام كردم ، جواب سلامم را داد واحوالپرسى كرد و با من به گفتگو پرداخت تا اينكه فرمود:
( اى ابا محمد هر بنده مؤ منى كه خدا او را به بلائى گرفتار نمود، و او بر آن تحمل و صبر كرد، قطعا در
پيشگاه خدا مانند پاداش شهيد را خواهد داشت . ) من پيش خود گفتم چرا امام اين سخن را فرمود، با اينكه قبلا سخن از بلا و بيمارى در ميان نبود، يعنى چه
، امام به چه تناسبى اين جمله را فرمود؟!با امام خداحافظى كردم و از محضرش بيرون آمدم ، و خود را به همسفران و دوستانم رساندم .ناگهان احساس كردم پاهايم درد مى كند، شب را با سختى به سر آوردم . صبح كه شد ديدم پاهايم ورم كرده و
پس از مدتى ، ورم شديدتر شد. به ياد سخن امام افتادم كه در مورد صبر بر بلا سفارش كرد و من آن را مناسب
ندانستم .با اين وضع به مدينه رسيدم ، زخم بزرگى در پايم پيدا شد، و چرك زياد از آن بيرون آمد، آن چنان دشوار
بود كه امان را از من گرفت ، دريافتم كه امام آن سخن را براى چنين پيش آمدى كه برايم رخ مى دهد فرمود،
تا با صبر، آرامش خود را حفظ كنم ، و حدود ده ماه بسترى بودن اين مرض طول كشيد.روايت كننده گويد:او پس از مدتى ، سلامتى خود را بازيافت ؛ و سپس بار ديگر مريض شد و به آن مرض مرد.(176)