4- دلاك و خدمت پدر
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمعالم ثقه ( شيخ باقر كاظمى ) مجاور نجف اشرف از شخص صادقى كه دلاك بود نقل كرد كه او گفت :مرا پدرپيرى بود كه در خدمتگذارى او كوتاهى نمى كردم ، حتى براى او آب در مستراح حاضر مى كردم و مى ايستادم
تا بيرون بيايد؛ و هميشه مواظب خدمت او بودم مگر شب چهارشنبه كه به مسجد سهله مى رفتم ، تا امام زمان
عليه السلام را ببينم . شب چهارشنبه آخرى براى من ميسر نشد مگر نزديك مغرب ، پس تنها و شبانه راه
افتادم .
ثلث راه باقى مانده بود و شب مهتابى بود، ناگاه شخص اعرابى را ديدم كه بر اسبى سوار است و رو به من
كرد.در نفسم گفتم :زود است اين عرب مرا برهنه كند. چون به من رسيد به زبان عربى محلى را من سخن گفت و از
مقصد من پرسيد!گفتم :
مسجد سهله مى روم . فرمود:
با تو خوردنى همراه است ؟ گفتم :
نه ، فرمود:
دست خود را داخل جيب كن !گفتم :
چيزى نيست ، باز با تندى فرمود:
خوردنى داخل جيب تو است ، دست در جيب كردم مقدارى كشمش يافتم كه
براى طفل خود خريده بودم و فراموش كردم به فرزندم بدهم .آنگاه سه مرتبه فرمود:
وصيت مى كنم پدر پير خود را خدمت كن ، آنگاه از نظرم غائب شد.بعد فهميدم كه او امام زمان عليه السلام است و حضرت حتى راضى نيست كه شب چهارشنبه براى رفتن به مسجد
سهله ، ترك خدمت پدر كنم .(185)
5 - كتك به پدر
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم( ابوقحافه ) پدر ابوبكر از دشمنان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بود. روزى پيامبر صلىالله عليه و آله و سلم را فحش داد، پسرش ابوبكر پدر را گرفت و بر ديوار كوبيد.اين خبر به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ابوبكر را طلبيد
و به او فرمود:
با پدرت چنين كردى ؟ابوبكر گفت :
آرى .پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:برو ولى با پدر، چنين رفتار را انجام نده .(186)
4 :
تقوى
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمقال الله الحكيم :فان خير الزاد التقوى و اتقون يا اولى الالباب بهترين توشه راه تقوى است پس اى صاحبان عقل از من بپرهيزيد ) .(187)قال على عليه السلام :
( لا يقلل عمل مع تقوى
هيچ عملى با تقوى اندك نباشد ) .(188)
شرح كوتاه
تقوى خاص به ترك حرام و شبهه تحقق مى پذيرد، و آنان كه تقوى از خوف آتش و عقاب دارند تقوى عام است .تقوى در مثل مانند آب نهرى است كه درختان مختلف بر لب آب مغروس هستند، و هر كدام از درختان باندازهجوهر و طمع و لطافت خود از آن ارتزاق مى كنند.مردم در تقوا از يك آب واحد، باندازه علم و درك و صفات از درجات ايمانى استفاده مى كنند، ولكن در عمل
و اخلاص مراتب تقوايشان فرق مى كند، در حقيقت تقوى اطاعت خالص بودن معصيت است ، و عملى است كه جهل در
آن نباشد و مقبوليت اعمال ، صاحب آن ممتاز و متقى مى شود(189)
1- تقواى غلط
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمعصر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود، سه نفر زن براى شكايت از شوهرانشان به حضورش آمدند.اولى گفت :شوهرم گوشت نمى خورد. دومى مى گفت :
شوهرم از بوى خوش استفاده نمى كند. سومى گفت :
شوهرم با
زن خود همبستر نمى شود (اينان با اين اعمال قصد زهد و تقواى كرده بودند).پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بسيار ناراحت و خشمگين شد به طورى كه وقتى از خانه به سوى مسجد حركت
كرد، عبايش بر زمين كشيده مى شد.پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در اجتماع مردم ، بالاى منبر پس از حمد و ثناى فرمود:
چرا بعضى از
اصحاب من ، گوشت نمى خورند و بوى خوش استعمال نمى كنند و با زنان خود همبستر نمى شوند؟اى مسلمانان آگاه باشيد من هم گوشت مى خورم و هم از بوى خوش استفاده مى كنم ، و هم با همسر خود
همبستر مى شوم ، اين سنت است ، كسى كه از اين سنت من دورى كند از من نيست .به اين ترتيب ، آن حضرت ، پايه تاءسيس بدعت زهد غلط را از بنيان ويران كرد، و پايه گذاران آن را محكوم
نمود.(190)