1 - وليد بن عقبه - یکصد موضوع، پانصد داستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یکصد موضوع، پانصد داستان - نسخه متنی

علی اکبر صداقت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1 - وليد بن عقبه

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

وليد بن عقبه ابى معيط از مسلمانانى بود كه ابتداءً ظاهرى خوب داشت ، تا جائيكه رسول خدا صلى الله
عليه و آله او را ماءمور كرد به سوى قبيله بنى مصطلق برود و زكات و صدقات آنان را بگيرد.

افراد قبيله وقتى شنيدند ماءمور پيامبر آمده ، به استقبال براى خوش آمد گوئى آمدند.

چون در زمان جاهليت ميان وليد و اين قبيله خصومت و عداوت بوده خيال كرد آنها به كشتن او مهيا شدند، پس
مراجعه به مدينه كرد و نزد پيامبر آمد و گفت :

اينان زكات مالشان را نمى دهند در حاليكه كه قضيه به عكس
‍ بود.

پيامبر صلى الله عليه و آله ناراحت شد و قصد كرد كه سپاهى به طرف آن قبيله بفرستد كه خداوند اين آيه
را نازل كرد:

( اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر شخص فاسقى براى شما خبر آورد تحقيق كنيد(347)

(در اين
كه حرف او صحيح است يا دروغ )(348).

بعد از نزول آيه وليد دروغگو بعنوان فاسد شناخته شد، و پيامبر فرمود او از اهل دوزخ است و بعد او با
عمروعاص شراب خوردند و دشمنى با پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤ منين را شيوه خود كرد؛ و چون
از طرف خليفه سوم به امارت كوفه منصوب شد يك روز صبح به حالت مستى نماز صبح به جماعت را چهار ركعت
خواند(349).

2 - گرسنگى و دروغ

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

اسماء بنت عميس گفت :

من و تعدادى ديگر از زنان در شب عروسى عايشه با پيامبر، نزد او بوديم و او را
آماده مى كرديم .

وقتى كه به خانه رسول خدا مى رفتيم غذايى جز يك ظرف شير آنجا نيافتيم .

حضرت مقدارى از شير را نوشيدند و آن را به عايشه دادند.

عايشه خجالت كشيد و آن را نگرفت .

من گفتم :
دست رسول خدا را كوتاه مكن و ظرف شير را بگير و بنوش ؛ عايشه
با خجالت آن ظرف شير را گرفت و نوشيد.

سپس پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمودند:

ظرف شير را به همراهانت بده تا بنوشند.

زنانى كه همراه
ما بودند گفتند:
كه ما ميل نداريم .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

بين گرسنگى و دروغ جمع نكنيد (يعنى چرا هم دروغ مى گوئيد و هم
گرسنگى را تحمل مى كنيد).

من گفتم :
اى رسول خدا آيا ما چيزى را ميل داشته باشيم و بگوئيم ميل نداريم دروغ گفته ايم ؟

فرمود:

دروغ اگر چه كوچك هم باشد در نامه اعمال نوشته مى شود(350).

3 - دروغ شاعر

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

خسروى هروى از معاصران عبدالرحمن جامى بوده و اين بيت از اوست :




  • بستان حسن را گل روى تو آب داد
    گوش بنفشه را سر زلف تو تاب داد



  • گوش بنفشه را سر زلف تو تاب داد
    گوش بنفشه را سر زلف تو تاب داد



نوشته اند كه او گفت :

پدر من در وقت ختنه كردن من طعامى را ساخته بود، كه در آن صد من زعفران سوده
كمندى به كار برده بود.

حاضران گفتند:

اينهمه زعفران در كدام طعام به كار رفت ؟

گفت :
چهل من برنج مزعفر، سى من در نخود آب ، ده
من در قليه باى بغراء (نام آشى است )، ده من در حلوا.

گفتند:
اين نود من شد ده من ديگر را در كجا به كار بردند؟

خسروى فرو ماند و به فكر فرو رفت ، بعد از مدتى سر بر آورد و به نشاط تمام گفت :

يافتم ، ده من ديگر در
قطاب بكار بردند!!(351)

/ 259