4 : ميهمان - یکصد موضوع، پانصد داستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یکصد موضوع، پانصد داستان - نسخه متنی

علی اکبر صداقت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4 :
ميهمان

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

قال الله الحكيم :

( هل اءتاك حديث ضعيف اء براهيم المكرمين ) (ذاريات :
آيه 24)

آيا حكايت مهمانان گرامى ابراهيم (كه فرشته بودند) بتو رسيده است
قال رسول الله صلى الله عليه و آله :

الضيف اذا جا فنزل بالقوم جاء برزقه معه من السماء (747)

مهمان هر وقت بر قومى وارد شود روزيش از آسمان همراهش نازل مى شود.

شرح كوتاه

مهماندارى صفت حق تعالى است كه هم موجودات و خلائق از كافر و بت پرست و مؤ من و گاو پرست و... سر سفره
اويند.

انبياء عظام همانند حضرت ابراهيم و يعقوب و لوط و پيامبر ما دارى اين سيره بودند.
مهمان هديه خداست ، روزيش همراهش مى آيد و سبب آمرزش اهل آن خانه مى شود، و بدى ها از آن خانه رخت بر
مى بندد.

در روز قيامت بقدرى اينان چهره شان نورانى است كه مردم خيال مى كنند اينان پيامبر هستند در جواب گفته
مى شود:

اين مؤ منى است كه مهمان را دوست مى داشت و اكرام مى كرد؛ و راه او جز بهشت نيست (748)

1- نان دادن مهمان

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

پادشاهى بود در كرمان ، كه در غايت كرم و مروت بود و عادتش آن بود كه هر كس از غربا به شهر او مى
رسيدند، سه روز مهمان او بودند. وقتى عضدالدوله ديلمى وارد بر كرمان شد او طاقت مقاومت ايشان نداشت
هر صبح كه خورشيد طلوع مى كرد جنگ مى كرد و خلقى را مى كشت و چون شب مى شد مقدارى طعام به نزد دشمنان و
لشگريان عضدالدوله مى فرستاد
عضدالدوله كسى را نزدش فرستاد و گفت :

اين چه كارى است كه مى كنى ، روز ايشان را مى كشى و شب طعام مى
دهى ؟

گفت :
جنگ كردن اظهار مردى است و نان دادن اظهار جوانمردى است ايشان (لشگر عضدالدوله ) اگر چه خصم من
اند اما در اين ولايت غريب اند و چون غريب باشند در ولايت ما مهمان باشند، و جوانمردى نباشد كه مهمان
را بدون غذا نگه دارند
عضدالدوله گفت :

كسى را كه چنين مروت و مهمان دارى بود ما را با او جنگ كردن خطاست و با او صلح نمود (749)

2- قوم لوط

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

قوم لوط اهل شهرى بودند كه بر سر راه قافله ها كه به شام و مصر مى رفتند قرار داشت قافله ها نزد ايشان
فرود مى آمدند و ايشان اهل قافله ها را ضيافت و مهمانى مى كردند
چون اين كارها سالها طول كشيد، خسته شدند و به بخل روى آوردند كثرت بخل باعث شد كه به عمل شنيع لواط
مبتلا شدند
لذا اهل قافله اى بر ايشان وارد مى شد با آنان بدون خواهشى لواط مى كردند تا ديگر بر شهرشان فرود
نيايند و ضيافت نكنند و به اين عمل همه مردان مبتلا شدند فقط لوط پيامبر مردى سخى و صاحب كرم بود و هر
ميهمانى بر آنها وارد مى شد ضيافت مى كرد
او قوم را از عذاب خداوند مى ترسانيد و هر مهمانى بر او وارد مى شد قوم را از شر قوم خود بر حذر مى
فرمود.

چون مهمان بر او وارد مى شد مى گفتند:

مگر تو را نهى نكرديم از مهمانى كردن اگر اين كار را بكنى به
مهمان تو بدى مى رسانيم و تو را نزد آنان خوار مى كنيم پس لوط هرگاه مهمان بر او مى رسيد مخفيانه او را
ضيافت مى كرد چون در ميان قوم خود فاميل و عشيره اى نداشت
وقتى جبرئيل و ملائكه به صورت انسانى وارد خانه لوط شدند، و عده عذاب قوم او را دادند، زن لوط آتش بر
بالاى بام افروخت مردم بقصد عمل لوط با مهمان حضرت لوط به در خانه او آمدند و گفتند:

مگر تو را نهى
نكرديم مهمان دعوت نكنى و قصد داشتند بدى به مهمانان او كه فرشته بودند روا بدارند كه عذاب بر شهرهاى
آنان نازل شد و به هلاكت رسيدند(750)

/ 259