4 : لذت - یکصد موضوع، پانصد داستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یکصد موضوع، پانصد داستان - نسخه متنی

علی اکبر صداقت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وقتى به خانه برگشتم لحظاتى نگذشت كه فرستاده خليفه آمد و گفت :

خليفه را اجابت كن !

گفتم :
انا لله و انا اليه راجعون ، شايد قصد كشتنم را كرده باشد.

چون بر او وارد شدم سرش را برداشت و
گفت :
اطاعتت از خليفه چگونه است ؟

گفتم به جان و مال و اهل و فرزندان .

پس تبسم كرد و اذن رفتن به من داد. وقتى به خانه برگشتم ، زمانى كوتاهى نگذشت كه فرستاده خليفه آمد و
گفت :

خليفه را اجابت كن .!

بر او وارد شدم ، گفت :

اطاعتت از امير چقدر مى باشد؟ گفتم به جان و مال و زن و فرزند و دينم !!

خليفه خنديد و گفت :

اين شمشير را بگير و آنچه اين خادم مى گويد، امتثال كن . با غلام خليفه به خانه اى
كه درش بسته بود وارد شديم ، درب خانه را گشود، ديدم سه اطاق بسته و يك چاهى در وسط وجود دارد. يكى از
دربها را باز كرد ديدم در آن اطاق بيست نفر از سادات از پير و جوان در زنجيرند غلام خليفه گفت :

اينها
را بكش .

من هم آنها كه سادات و اولاد على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام بودند را بقتل رساندم و غلام همه
اجساد را به چاه مى افكند. درب اطاق دوم را گشود و بيست نفر از سادات را لب چاه مى آورد و من آنها را مى
كشتم .

درب اطاق سوم را گشود و آنها را لب چاه مى آورد و من سر از تن آنها جدا مى كردم .

نوزده نفر را سر بريدم ، نفر بيستم پيرمردى بود كه موهايش هم زياد شده بود (بخاطر طولانى بودن زندان )
به من فرمود.

دستت بريده باد، اى بد ذات ، چه عذرى برايت روز قيامت مى باشد زمانيكه خدمت جد ما پيامبر برسى و حال
آنكه شصت نفر از فرزندان او را كشته اى پس ناگهان دست و بدنم لرزيد. غلام به من نگاهى كرد كه زود او را
بكش و من او را كشتم و بدنش را به چاه افكند.

اى عبدالله ، وقتى شصت نفر از اولاد پيامبر صلى الله عليه و آله را كشته باشم با اين گناه سنگنين ،
نماز و روزه چه سودى برايم دارد و شك ندارم كه جايگاهم در آتش است .(694)

4 :
لذت

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

قال الله الحكيم :

( بكاءس من معين بيضاء لذة للشاربين ) (صافات :
آيه 64 - 45)

در بهشت جام شرابى طهوريست كه سپيد و روشن و آشامندگان لذت كامل برند.

امام على عليه السلام :

شتان ما بين عملين عمل تذهب لذته و تبقى تبعته و عمل تدهب مؤ ؤ نته و يبقى
اءجره (695)

چه دور است بين دو عمل ، عملى (نافرمانى ) كه لذت آن بگذرد و زيان آن بماند، و عملى (طاعت ) كه رنج آن
بگذرد و پاداش آن بماند.

شرح كوتاه

طبع بشر به هر نوعى از لذات تمايل دارد، لذات يا در شرع ممدوح شده مانند لذت از عبادت و تحصيل علم و...؛
و يا مذموم شده مانند شهوات و اكل غذاهاى محرم ، كه در ترك لذائذ حرام بايد كوشيد.

چون انواع نعمتها فرق مى كنند، لذت از آنها هم فرق مى كند. اهل دانش از علم آموزى لذت مى برند، طفل از
شير مادر، تاجر از پول جمع كردن و شمردن ، فلذا توصيف لذت هر دسته براى ديگرى بصورت مجاز است .

مى توان گفت كه در لذت حلال جنبه افراط جارى نشود؛ چه بسا زياده روى در لذائذ حلال هم بعدا موجب عوارض
و آفات مى شود، و در حرام كه جاى بحث نيست .

1 - لذات هفتگانه

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

روزى جابر بن عبداللّه انصارى خدمت امام على عليه السلام بود و آه عميقى كشيد.

امام فرمود:


گوئى براى
دنيا، اينگونه نفس عميق و آه طولانى كشيدى ؟

جابر عرض كرد:

آرى بياد روزگار و دنيا افتادم و از ته قلبم آه كشيدم .

امام فرمود:


اى جابر، تمام لذتها
و عيشها و خوشيهاى دنيا در هفت چيز است :

خوردنيها و آشاميدنيها و شنيدنيها و آميزش جنسى و سوارى و
لباس اما لذيذترين خوردنى عسل است كه آب دهان حشره اى به نام زنبور است .

گواراترين نوشيدنيها آب است كه در همه جا فراوان است . بهترين شنيدنيها غناء و ترنم است كه آن هم گناه
است . لذيذترين بوئيدنيها بوى مشك است كه آن خون خشك و خورده شده از ناف يك حيوان (آهو) توليد مى شود.

عاليترين آميزش ، با همسران است و آن هم نزديك شدن دو محل ادرار است . بهترين مركب سوارى اسب است كه آن
هم (گاهى ) كشنده است . بهترين لباس ابريشم است كه از كرم ابريشم به دست مى آيد. دنيائى كه لذيذترين
متاعش اين طور باشد انسان خردمند براى آن آه عميق نمى كشد.

جابر گويد:
سوگند به خدا(696) بعد از اين موعظه دنيا در قلبم راه نيافت .(697)

/ 259