1 - عكس العمل امام عليه السلام - یکصد موضوع، پانصد داستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یکصد موضوع، پانصد داستان - نسخه متنی

علی اکبر صداقت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1 - عكس العمل امام عليه السلام

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

عمرو بن نعمان جعفى گفت :

امام صادق عليه السلام را دوستى بود كه هر جا حضرت مى رفت از او جدا نمى شد.
وقتى حضرت به محلى به نام حذائين مى رفتند، او و غلامش دنبال حضرت مى آمدند.

آن شخص ديد غلامش دنبالش نيست . تا سه بار توجه كرد او را نديد. مرتبه چهارم او را ديد و گفت :

اى پسر زن
بدكار كجا بودى ؟!

امام عليه السلام با شنيدن اين كلمه دست مباركش را بر پيشانى زد و فرمود:

سبحان الله ، به مادرش اسناد
بد دادى ، من ترا با ورع مى پنداشتم ، اكنون مى بينم ورعى ندارى .

عرض كرد:
فدايت شوم ، مادرش سنديه و
مشترك است (مانعى از اين اسناد ندارد) فرمود:

آيا نمى دانى كه هر امتى را نكاحى هست (583)

از من دور شو!!

راوى حديث گويد:

ديگر او را نديدم با حضرت راه برود، تا اينكه مردن بين ايشان جدايى افكند(584).

2 - جواب اسامة

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

اسامة بن زيد يكى از آزاد شده هاى پيامبر صلى الله عليه و آله است .

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

او از افرادى است كه بسيار مورد علاقه من است و اميد است كه از نيكان شما باشد. پيامبر صلى الله عليه و
آله موقع وفات او را با اينكه جوان بود امير لشكر كردند.

نوشته اند:

اسامه روزى در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك قبر شريف مشغول نماز بود. براى نماز
بر ميتى مردم سراغ مروان حكم و فرماندار مدينه رفتند او را آوردند. مروان نماز ميت را خواند و برگشت ،
ديد اسامه محاذى درب خانه پيامبر صلى الله عليه و آله هنوز مشغول نماز است ؛ و همراه او در نماز ميت
شركت نكرد.

مروان ناراحت شد و گفت :

خواستى كه جاى نمازت را ببينند و شروع به فحاشى نمود.

اسامه پس از اتمام نماز
نزد مروان آمد و گفت :

مرا اذيت كردى و ناسزا گفتى و بدزبانى كردى ، از پيامبرصلى الله عليه و آله
شنيدم كه فرمود:

خدا شخص بدزبان و ناسزا دهنده را دشمن مى دارد(585).

3 - شيطان در مجلس ناسزاگو

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله با ابوبكر كنار هم نشسته بودند. در اين موقع شخصى آمد و به ابوبكر
دشنام داد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ساكت و آرام نظاره گر بود. وقتى شخص ‍ دشنام دهنده ساكت شد ابوبكر به
دفاع از خود به جوابگوئى و دشنام دادن به او پرداخت .

همين كه ابوبكر زبان به ناسزاگوئى باز كرد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از جاى برخاست تا از نزد
ايشان دور شود. وقتى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از جاى خود بلند شد، به ابوبكر گفت :

اى ابوبكر،
وقتى كه آن شخص به تو دشنام مى داد، فرشته اى از جانب خداوند به دفاع از تو جوابگوى او بود، اما
هنگامى كه تو شروع به ناسزاگوئى كردى آن فرشته شما را ترك كرده و از نزد شما دور شد و به جاى او شيطان
آمد. من هم كسى نيستم كه در مجلسى بنشينم كه در آن مجلس شيطان حضور داشته باشد(586).

/ 259