4 : گدائى - یکصد موضوع، پانصد داستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یکصد موضوع، پانصد داستان - نسخه متنی

علی اکبر صداقت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4 :
گدائى

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

قال الله الحكيم :

( و اما السائل فلا تنهر ) (ضحى :
آيه 10)

اما مسائل را از درت مران
قال رسول الله صلى الله عليه و آله :

لو لا ان السائل يكذب ما قدس من رده (656)

اگر دروغ گدايان نبود هر كه ردشان مى نمود تقديس نمى شد.

شرح كوتاه

عده اى بعنوان گدا و سائل ، حرفه اى نگرفته اند و با وجود داشتن دارائى با اصرار و خواهش دست نياز به
سوى مردم دراز مى كنند، اينان كسانى هستند كه روز قيامت خدا را ملاقات مى كنند، در حالى كه گوشت بر
صورتشان نيست .

مؤ من كسى است كه مانند سگ پارس نمى كند و حس طمع در او نيست و عزتش مانع از اين است دست تكدى بسوى
آسمان بلند مى شوند چگونه ممكن است خود را در مقابل هر كس ذليل و خوار كند. البته مؤ منين بايد
محتاجان را بشناسند و با حفظ آبروى آنان به آنها كمك كنند تا مبادا دست تكدى آنان بلند شود!

1- امام صادق وسائل

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

مسمع بن عبدالملك گويد:

در سر زمين منى (كه حاجيان در هنگام حج در آنجا توقف دارند) خدمت امام صادق
عليه السلام بوديم و ظروف انگورى هم جلوى ما بود كه از آن مى خورديم پس سائلى آمد، از امام كمكى خواست
.

امام دستور داد خوشه انگورى به او داده شود، چون داده شد آن را نگرفت و گفت :

نيازى بدان ندارم ، مگر
در همى باشد.

امام فرمود:


خداوند گشايش دهد.

پس گدا رفت و برگشت و گفت :
همان خوشه انگور را بدهيد.

امام فرمود:


خداوند وسعت دهد و ديگر خوشه انگور را هم به او نداد. آنگاه سائل ديگرى آمد و چيزى خواست ،
پس امام خود سه دانه انگور برداشت و به او داد.

سائل سه دانه انگور را گرفت ، و گفت :

حمد پروردگار عاليمان را كه اين انگور را روزى من قرار داد.

امام فرمود:


در جاى خود باش ، و دو كف دست خود را پر از انگور نمود و به او داد. سائل آن را گرفت و حمد
خداى كرد.

امام به غلام خود فرمود:

چه مقدار پول همراه توست ؟

گفت :
بيست درهم ، و آنرا به فقير داد.

سائل گفت :

خدايا حمد براى توست و اين پولها از ناحيه توست و ترا شريكى نباشد.

امام براى سومين بار به او دستور توقف داد، آنگاه پيراهن خود را از تن مبارك در آورد و به سائل داد.

سائل پيراهن را گرفت و پوشيد و گفت :

حمد خداى را كه مرا پوشانيد و مستور نمود.

سپس با كلمه يا ابا عبدالله حضرت را مخاطب قرار داد و گفت :

خداوند به تو پاداش خير دهد، راه رفتن را
پيش گرفت ، اما ديگر چيزى نفرمود.

ما پنداشتيم اگر به شخص امام دعا نمى كرد و فقط خدا را شكر مى نمود حضرت به بخشش خود ادامه مى داد.(657)

2- عباس دوس (658)

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

روزى عباس دوس در حمام بود و كسى نزدش آمد و چيزى خواست و گفت :

مى خواهم به گدائى روى بياورم ، از اين
جهت قصد دارم نزد شما بمانم تا كسب اين هنر كنم ...!

عباس گفت :

لازم نيست نزد ما باشى فقط اين را بدان كه گدائى سه اصل دارد، اگر اين سه اصل را بكار بستى ،
در گدائى كاملى .

اول آن كه سؤ ال كنى هر جا كه باشد. دوم آنكه سؤ ال نى از هر كه باشد، سوم آنكه بگيرى هر چه كه باشد.
شخص دست عباس را بوسيد و از پيش او رفت . اتفاقا روزى عباس به حمام رفت تا شستشو كند و ازاله موى بدن
نمايد، كه آن شخص نزد عباس ‍ آمد و گفت :

چيزى بمن بده ، عباس گفت :
حمام و گدائى ، گفت :

هر كجا كه باشد.

عباس گفت :
حتى از عباس ؟

گفت :
از هر كه باشد، عباس گفت :

حتى موى اضافى بدن ، گفت :

هر چه باشد.

عباس گفت آفرين بر تو كه اصول گدائى را خوب ياد گرفتى (659)

/ 259