2 - على عابد در زندان - یکصد موضوع، پانصد داستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یکصد موضوع، پانصد داستان - نسخه متنی

علی اکبر صداقت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2 - على عابد در زندان

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

در ميان فرزندان امام حسن مجتبى عليه السلام كه ( منصور دوانيقى ) آنها را زندانى كرد و در زندان
فوت شد يكى ( على عابد ) (على بن حسن مثلث ) بود، كه از نظر عبادت و ياد خدا و صبر ممتاز بود.

هنگامى كه ( منصور سادات و بنى الحسن ) را در زندان حبس كرد، به قدرى زندان تاريك بود كه روز و شب
معلوم نمى شد مگر به واسطه اذكار و مستحبات همين على عابد بود، زيرا چنان مرتب و متوالى بود كه دخول
وقت نمازها را مى فهميدند.

يك روز ( عبدالله بن حسن مثنى ) از سختى زندان و سنگين بودن زنجير بى اندازه ناراحت شده و به على
عابد گفت :

ابتلاء و گرفتارى ما را مى بينى ، از خدا نمى خواهى ما را از اين بلاء نجات دهد؟

على عابد كمى مكث كرد و آنگاه فرمود:


عمو جان براى ما در بهشت درجه اى است كه به آن نمى رسيم مگر صبر به
اين بلاها و يا شديدتر از اينها؛ و براى منصور جايگاهى است در جهنم كه به آن نمى رسد مگر آن چه درباره
ما روا مى دارد.

اگر بر اين گرفتارى و شدائد صبر كنيم ، به زودى راحت خواهيم شد، چون مرگ ما نزديك شده است . اگر ميل
دارى ، براى نجات خود دعا مى كنيم ، لكن منصور به آن مرتبه اى كه در جهنم دارد نخواهد رسيد، عبدالله
گفت :

صبر مى كنيم .

سه روز نگذشت كه على عابد در حال سجده از دنيا رفت . عبدالله گمان كرد در خواب است ، گفت پسر برادرم را
بيدار كنيد، همين كه او را حركت دادند ديدند بيدار نمى شود و فهميدند از دنيا رفته است .(167)

3 - همسر هود عليه السلام

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

حضرت هود پيامبر صلى الله عليه و آله اشتغال به كشاورزى داشت . عده اى به درب خانه او آمدند كه او را
ديدار كنند.

زنش درب را باز كرد و گفت :
كيستيد؟

گفتند:
ما از فلان شهر هستيم ، قحطى ما را از پاى در آورده است ،
آمده ايم نزد حضرت هود كه دعا كند تا باران بر ما نازل شود.

زن هود عليه السلام گفت :

اگر دعاى هود مستجاب مى شد براى خود دعا مى نمود كه زراعتش از كم آبى سوخته
است .

گفتند:
او الان در كجاست ؟

گفت :
در فلان مكان است . آن گروه به نزدش ‍ آمدند و حاجت خود را بيان داشتند.

حضرت هود نماز خواند و پس از آن دعا كرد و فرمود:


برگرديد كه باران بر شهرهاى شما نازل شده است .

عرض كردند:
هنگام ورود به خانه شما، زنى را ديديم كه مى گفت :

اگر هود دعايش مستجاب مى شد براى خودش
دعا مى كرد!

حضرت فرمود:


اين همسر من است و من دعا مى كنم كه خداوند عمر او را طولانى كند.

گفتند:
براى چه چيزى ؟

فرمود:


خداوند مؤ منى را خلق نكرده جز آنكه دشمنى برايش مقرر نموده است كه او را اذيت نمايد. اين زن
دشمن است و دشمنى كه من مالك وى باشم بهتر از دشمنى است كه او مالك من باشد.(168)

/ 259