4- قيس بن عاصم - یکصد موضوع، پانصد داستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یکصد موضوع، پانصد داستان - نسخه متنی

علی اکبر صداقت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4- قيس بن عاصم

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

( قيس بن عاصم ) در ايام جاهليت از اشراف و رؤ ساء قبائل بود، پس از ظهور اسلام ايمان آورد. روزى در
سنين پيرى به منظور جستجوى راه جبران خطاهاى گذشته شرفياب محضر رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم
گرديد و گفت :

در گذشته جهل ، بسيارى از پدران را بر آن داشت كه با دست خويش دختران بى گناه خود را زنده

به گور سازند. من دوازده دخترم را در جاهليت به فاصله نزديك بهم زنده به گور كردم . سيزدهمين دخترم را
زنم پنهانى زائيد و چنين وانمود كرد كه نوزاد مرده به دنيا آمده ، اما در پنهانى او را نزد اقوام خود
فرستاد.

سالها گذشت تا روزى ناگهان از سفرى باز گشتم ، دخترى خرد سال را در خانه ام ديدم ، چون شباهتى به
فرزندانم داشت به ترديد افتادم و بالاخره دانستم او دختر من است .

بى درنگ دختر را كه زار زار مى گريست كشان كشان به نقطه دورى برده و به ناله هاى او متاءثر نمى شدم ؛ و
مى گفت :

من به نزد دائى هاى خود باز مى گردم و ديگر بر سر سفره تو نمى نشينم ، اعتنا نكردم و زنده به
گورش ‍ نمودم .

قيس پس از نقل اين ماجرا ديد قطرات اشك از چشمهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرو مى ريزد و با
خود زمزمه مى فرمود:


كسى كه رحم نكند بر او رحم نشود،(263) و سپس به قيس خطاب كرد و فرمود:


روز بدى در پيش
دارى !

قيس پرسيد اينك براى تخفيف بار گناهم چه كنم ؟

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

به عدد
دخترانى كه كشته اى كنيزى آزاد كن .(264)

5- ريش بلند

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

( جاحظ بصرى ) (م 249) كه در هر رشته از علوم كتابى نوشته است ، گفت :

روزى ماءمون عباسى با عده اى بر
جايگاهى نشسته بودند و از هر بابى صحبت مى كردند.يكى گفت :

( هر كس ريش او دراز بود احمق است ) عده
گفتند:

ما به خلاف عده اى ريش بلند ديده ايم كه مردمان زيرك بودند.

ماءمون گفت :
امكان ندارد. در اين هنگام مردى ريش دراز، آستين گشاد و نشسته بر شتر وارد شد. ماءمون
براى تفهيم مطلب ، او را احضار كرد و گفت :

نامت چيست ؟

عرض كرد:
ابوحمدويه ، گفت :
كنيه ات چيست ؟

عرض
كرد:
علويه ، ماءمون به حاضران گفت :

مردى را كه نام و كنيه را نداند، باقى افعال او نظير اين جهالت
است .

پس از او سوال كرد:
چه كار مى كنى ؟

عرض كرد:
مردى فقيهم و در علوم تبحر دارم اگر امير خواهد از من
مساءله اى بپرسد.

ماءمون گفت :
مردى گوسفندى به يكى فروخت و مشترى گوسفند را تحويل گرفت . هنوز پول آن را نداده ناگاه
گوسفند پشكلى (سرگين ) انداخت و بر چشم يك نفر افتاد و چشم آن شخص كور شد، ديه چشم بر چه كسى واجب است ؟

مرد ريش بلند كمى فكر كرد و گفت :
ديه چشم بر فروشنده است نه مشترى .

حاضرين گفتند:
چرا؟

گفت :
چون فروشنده ، مشترى را خبر نداد كه در محل دفع مدفوع گوسفند منجنيق نهاده اند و سنگ مى اندازد
تا خود را نگاه بدارد.

ماءمون و حاضران خنديدند، و او را چيزى داد و برفت و بعد ماءمون گفت :

صدق سخن من شما را معلوم شد كه
بزرگان گفته اند(265) دراز ريش احمق بود.(266)

4 :
حرص

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

قال الله الحكيم :

ان الانسان خلق هلوعا
همانا انسان آزمند و حريص آفريده شده است (267)

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :

يشيب ابن آدم و تشب فيه خصلتان الحرص و طول الامل
آدميان پير مى شوند و دو صفت در آن ها جوان مى گردد:
حرص و آرزوى دراز.(268)

شرح كوتاه

اگر انسان در طلب هر چيزى حريص باشد نزد خداوند قربى ندارد، چرا كه صفت توكل را ترك كرده و راضى به
قسمت نشده و تعجيل كه صفت شيطان است را قبول كرده است .

خداوند دنيا را بمنزله سايه خلق كرده ، چرا كه دنبال سايه رفتن جز تعب چيزى حاصل نمى گردد. از حد
ضرورت بيشتر دنبال دنيا رفتن موجب تعب و رنج مى شود در حالى كه به آن نخواهد رسيد.

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

( آدم حريص محروم است ) ، و آدم محروم مبغوص و مذموم است ، و
فكرش مشوش و زحمتش زياد و دائما به حساب و اخذ مال مشغول ؛ نه در دنيا فارغ و نه به آخرت مايل است .(269)

/ 259