5- مغيرة به آرزويش ، رياست رسيد
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم( مغيرة بن شعبه ) از اهل طائف در سال پنجم هجرى اسلام آورد و از افراد مكار و شيطان صفت و رياستپرست بوده است او وقتى شنيد كه معاويه ، زياد بن ابيه برادر خوانده خود را به كوفه فرستاد تا اقامت
گزيند تا بعدا مغيره را از استاندارى كوفه عزل و او را استاندار كند، كس را در جاى خود گذاشت و به شام
نزد معاويه رفت و تقاضاى انتقال از كوفه را نمود و گفت :من پير شده ام مى خواهم در ( قرقيسيا ) چند دهكده را در اختيار من بگذارى تا استراحت كنم !معاويه فكر كرد كه قيس از مخالفين اوست در ( قرقيسيا ) بسر مى برد ممكن است مغيره به آنجا برود و با
او بر ضدش متحد شود.معاويه گفت :
ما به تو احتياج داريم بايد به كوفه بروى ، و مغيره با آرزومند، انكار از رفتن مى كرد. آن
قدر معاويه اصرار كرد كه او قبول كرد. نيمه شب وارد كوفه شد و اطرافيان خود را دستور داد ( زياد بن
ابيه ) را روانه شام كنيد.مدتى بعد معاويه ( سعيد بن عاص ) را به جاى او در كوفه منصوب كرد. مغيره نزد يزيد رفت و گفت :چرا
معاويه به فكر تو نيست ، لازم است ترا به ولايتعهدى و جانشينى معرفى كند...!يزيد تحريك شد و به پدر اين پيشنهاد را كرد و با اصرار مغيرة ، يزيد به جانشينى منصوب شد.معاويه حكومت مصر را به عمروعاص و حكومت كوفه را به فرزند عمروعاص ، عبدالله واگذار نمود. مغيره نزد
معاويه آمد و گفت :خود را ميان دو دهان شير قرار دادى ؟معاويه ديد حرف دستى است ، لذا عبدالله را معزول ساخت و مغيره را دوباره با دو نقشه ( ولايتعهدى
يزيد، در ميان دو شير قرار گرفتن ) به حكومت كوفه منصوب كرد و هفت سال و چند ماه حكومت كرد و در سال 49
به مرض طاعون مرد.(60)
4 :
امانت
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمقال الله الحكيم :( ان الله يامر كم ان تودوا الامانات الى اهلها :
خدا به شما امر مى كند كه امانت را به صاحبانش باز دهيد ) (61)قال الباقر عليه السلام :فلو ان قاتل على بن ابيطالب انتمنى على امانة لاديتها اليه
:
اگر قاتل حضرت على عليه السلام امانتى به من بسپارد هر آينه آن را به وقتش به او باز مى گردانم (62)
شرح كوتاه
هر چيزى كه برسم امانت نزد انسان گذاشته شود حفظش واجب و خيانت به آن حرام است ، فرق نمى كند صاحبامانت مسلمان يا كافر باشد.امانت دار بخاطر حفظ متاع مردم ، مورد لطف خداى مى باشد.خيانت در وديعه مردم ، سبب مى شود كه مردم به چشم دزدى و پستى به او نگاه كنند.از نشانه هاى ايمان كامل آنست كه در اداء امانت خيانت نكند؛ تخلف از دادن ، خدا پرده فقر مى پوشاند.امانات يا مال يا اسرار يا فروج يا مركب و امثال اينهاست . و شيطان صدها دام مى نهد تا بتواند امانت
دار را اغوا و گمراه كند تا به وسوسه خيانت در آنها نمايد!
1- امانت دارى ام سلمه
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمموقعى كه على عليه السلام تصميم گرفت كه به عراق براى اقامت برود، نامه ها وصيتنامه خود را به ( امسلمه ) سپرد، و هنگامى كه امام حسن عليه السلام به مدينه برگشت آنها را به وى برگردانيد.وقتى كه امام حسين عليه السلام عازم عراق شد، نامه و وصيت خود را به ام سلمه سپرد و فرمود:
هر گاه
بزرگترين فرزندم آمد و اينها را مطالبه كرد به او بده . پس از شهادت امام حسين عليه السلام امام سجاد
به مدينه بازگشت و سپرده ها را به وى برگردانيد.(63)( عمر پسر ام سلمه ) مى گويد:مادرم گفت :
روزى پيامبر صلى الله عليه و آله با على عليه السلام به
خانه من تشريف آورد و پوست گوسفندى طلب كرد؛ در پوست مطالبى نوشت و به من داد و فرمود:
هر كه با اين
نشانه ها از تو اين امانت را طلب كرد به وى بسپار.روزگارى گذشت و پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت كردند تا زمان خلافت اميرالمؤ منين كسى طلب
اين امانت را نكرد، تا روزى كه مردم با على عليه السلام بيعت كردند.من (پسر ام سلمه ) در ميان جمعيت روز بيعت نشستم پس از آنكه على عليه السلام از منبر فرود آمد مرا ديد و
فرمود:
برو از مادرت اجازه بگير، مى خواهم او را ملاقات كنم من نزد مادرم رفتم و جريان را گفتم مادرم
گفت :منتظر چنين روزى بودم . امام وارد شد و فرمود:
ام سلمه آن امانت را با اين نشانه ها به من بده .مادرم برخاست از ميان صندوقى ، صندوق كوچكى بيرون آورد و آن امانت را به وى سپرد، سپس به من گفت :فرزندم دست از على عليه السلام بر مدار كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله امامى جز او سراغ ندارم
.(64)