بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
مردى از پيروان پيامبر عليه السلام به نام ( سعد ) بسيار مستمند بود و جزء ( اصحاب صفه ) (75) محسوب مى شد، و تمام نمازهاى شبانه روزى را پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله مى گذارد.
پيامبر صلى الله عليه و آله از فقر سعد متاءثر بود، روزى به او وعده داد اگر مالى بدستم بيايد ترا بى نياز مى كنم . مدتى گذشت اتفاقا چيزى به دست نيامد، و افسردگى پيامبر صلى الله عليه و آله بر وضع مادى سعد بيشتر شد. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و دو درهم با خود آورد و عرض كرد:
خداوند مى فرمايد:
ما از اندوه تو به واسطه فقر سعد آگاهيم ، اگر مى خواهى از اين حال خارج شود دو درهم را به او بده و بگو خريد و فروش كند.
پيامبر صلى الله عليه و آله دو درهم را گرفت ؛ وقتى براى نماز ظهر از منزل خارج شد، سعد را مشاهده كرد كه به انتظار ايشان بر در يكى از حجرات مسجد ايستاده است .
فرمود: مى توانى تجارت كنى ؟
عرض كرد: سوگند به خدا كه سرمايه ندارم ؛ پيامبر صلى الله عليه و آله دو درهم را به او داد و فرمود: سرمايه خود كن و به خريد و فروش مشغول شو.
( سعد ) پول را گرفت و براى انجام نماز به مسجد رفت و بعد از نماز ظهر و عصر به طلب روزى مشغول شد.
خداوند بركتى به او داد كه هر چه را به يك درهم مى خريد دو درهم مى فروخت ؛ كم كم وضع مالى او رو به افزايش گذاشت ، به طورى كه بر در مسجد دكانى گرفت و كالاى خود را آنجا مى فروخت .
چون تجارتش بالا گرفت ، كارش از نظر عبادى به جائى رسيد كه بلال اذان مى گفت :
او خود را براى نماز آماده نمى كرد با اينكه قبلا پيش از اذان مهياى نماز مى شد.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: سعد دنيا ترا مشغول كرده و از نماز باز داشته است ، مى گفت :
چه كنم اموال خود را بگذارم ضايع مى شود، مى خواهم پول جنس فروخته را بگيرم و از ديگرى متاعى خريدم جنس را تحويل بگيرم و قيمتش را بدهم .
پيامبر صلى الله عليه و آله از مشاهده اشتغال سعد به ثروت و بازماندنش از بندگى افسرده گشت ، جبرئيل نازل شد و عرض كرد:
خداوند مى فرمايد: از افسردگى تو اطلاع يافتيم ، كدام حال را براى سعد مى پسندى ؟
پيامبر صلى الله عليه و آله گفت :
حال قبلى برايش بهتر بوده ، جبرئيل هم گفت :
آرى علاقه به دنيا انسان را از ياد آخرت غافل مى كند؛ حال دو درهمى كه به او دادى از او پس بگير. پيامبر صلى الله عليه و آله نزد سعد آمده و فرمود: دو درهمى كه به تو داده ام بر نمى گردانى ؟
عرض كرد: دويست درهم خواسته باشيد مى دهم ، فرمود: نه همان دو درهمى كه گرفتى بده سعد پول را تقديم پيامبر صلى الله عليه و آله كرد. چيزى از زمان نگذشت كه وضع مادى او به حال اول برگشت .(76)