علاوه بر آنچه ياد شد، تجربه نيز لزوم صلاحيتهاى اخلاقى سياستمداران را چون روز، روشن سـاخـتـه است ؛ تاريخ گواهى مى دهد كه هر گاه حاكمان و سردمداران جوامع بشرى ، انسانهاى عاقل ، با فرهنگ و خود ساخته بوده اند، ملّتها نيز نيكوكار، خوش اخلاق و سعادتمند بوده اند و هـر وقـت ، سـيـاسـتـمـداران ، تـبـهـكـار، خـودسـر و عـارى از فـضـايـل انـسـانـى بوده اند، جامعه ها نيز روى سعادت را نديده اند و در منجلاب فساد و تباهى غوطه ور گشته اند، چرا كه به تعبير حكيمانه امام على صلوات الله عليه :
( اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِاَّبائِهِمْ) (14)
مردم (در خلق و خوى ) به حاكمان خويش شبيه ترند تا به پدرانشان .
بدين سبب ، اسلام با جديّت تمام بر اخلاق نيك مسؤ ولان نظام اسلامى از بالا تا پايين اصرار ورزيـده اسـت و بـا وجـود صالحان به ديگران اجازه دخالت در امور مردم را نمى دهد. چنانكه با وجـود اصـلح نـوبـت بـه صالح نمى رسد. شرط عصمت در پيامبر و امام و شرط عدالت در ولىّ فـقـيـه ، مـجتهد، قاضى ، امام جماعت و ... بر اثبات اهميت مطلب كافى است ، ولى براى تبرّك ، فرازهايى از عهدنامه اميرمؤ منان (ع ) به مالك اشتر را مرور مى كنيم .
امـيـر مـؤ مـنـان صـلوات اللّه عـليـه در ايـن گـنجينه ارزشمند كه به عنوان منشور جاويد كشيده و آرمانهاى بلند اسلامى را به وضوح بيان كرده است . از جمله در جاهايى مناسب ، به صلاحيتهاى كـارگـزاران پرداخته و ديدگاه اسلام را در اين باره شرح داده است كه گلچين برخى از آنها را در زير مى خوانيم :
امام (ع ) نخست ، مالك را به تقوا، بى اعتنايى به شهوات ، مهربانى و ... دعوت مى كند:
( اَمَرَهُ بِتَقْوَى اللّهِ ... وَ اَمَرَهُ اَنْ يَكْسُرَ نَفْسَهُ عِنْدَالشَّهَواتِ ... وَ اَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعيَّةِ وَالَْمحَبَّةَ لَهُمْ) (15)
امـيـر مـؤ مـنـان ، مـالك را بـه تقواى الهى امر مى كند... و به او فرمان مى دهد كه نفس خويش را هـنـگـام رويـارويـى بـا شـهـوات بـشـكـنـد ... [اى مـالك ] دل خويش را از مهربانى و محبت به مردم مالامال ساز.
( وَلا تُدْخِلَنَّ فى مَشْوَرَتِكَ بَخيلا ...وَ لا جَبانا ... وَلا حَريصا) (16)
هيچ گاه با بخيل ، ترسو و حريص (به مال دنيا) مشورت نكن .
( فـَوَلِّ مـِنْ جـُنـُودِكَ اَنـْصـَحـَهـُمْ فى نَفْسِكَ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ و لِاِمامِكَ وَاَنْقاهُمْ جَيْبا وَاَفْضَلَهُمْ حِلْما) (17)
از نـظـامـيـان ، فـردى را بـه فـرمـانـدهى بگمار كه در نظرت ، خيرخواه ترين كس براى خدا، پيامبر و امامت باشد و نيز از ديگران پاكدامن تر و متين تر باشد.
( فَاصْطَفِ لِوِلايَةِ اَعْمالِكَ اَهْلَالْوَرَعِ وَالْعِلْمِ وَ السِّياسَةِ و تَوَخَّ مِنْهُمْ اَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَياءِ مِنْ اَهْلِ الْبُيُوتاتِ الصّالِحَةِ ...) (18)
كـارمـنـدان خـود را از اهـل ورع و دانش و سياست برگزين و مردم آزموده و با حيا را از خانواده هاى شايسته منظور دار.