5 ـ اوصاف قاضى
( ثُمَّاخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَالنّاسِ اَفْضَلَ رَعِيَّتِكَ فى نَفْسِكَ ... وَ لا تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلى طَمَعٍ ...وَ اَصْبَرَهُمْ عَلى تَكَشُّفِالْاُمُورِ) (19)از مـيـان مـردم كـسى را براى قضاوت انتخاب كن كه در نظرت بهترين شهروند باشد ... نفسش آزمندى نكند ...و در كشف [حقايق ] كارها از همه شكيباتر باشد.
6 ـ خصايل نيروهاى اطّلاعاتى
( وَابْعَثِالْعُيُونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَالْوَفاءِ عَلَيْهِمْ) (20) بـازرسـان (و نـيـروهـاى اطـلاعـات ) را از اهـل راسـتـى و وفـادارى بـه سـوى كـارگـزاران گسيل دار.روشـن اسـت كـه امـيـر مـؤ منان صلوات الله عليه لزوم صلاحيتهاى اخلاقى را براى هميشه بيان كرده و پيروان اسلام راستين را به رعايت آن ملزم ساخته است ، چنان كه خود و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تا
آنجا كه امكان داشت ، مسؤ ولين نظام را با چنان معيارهايى انتخاب مى كردند.
اصول و ارزشهاى اسلامى در رفتار سياسى
هـر گـونـه رفـتـار و گـفـتـار نـيـكـى كـه از انـسـان سـربـزنـد، هـمـيـن طـور تـرك سـخـن و عـمـلزشـت يـعـنى انجام بايسته ها و ترك نبايسته ها، خواه كوچك باشد، خواه بزرگ و خواه كم بـاشـد، خـواه
زيـاد، از نـظـر اسـلام ، پـسـنـديـده و ارجـمـنـداسـت . بـطـور مـثـال ؛ دادن چـنـد دانـه گندم به
يك گنجشك ونجات انسان مؤ من و دانشمندى كه از گرسنگى در حال مرگ است ، هر دو، كارى انسانى ، اخلاقى و
ارزنده است ، ولى تفاوت آنها به اصطلاح ، از زمـيـن تـا آسـمان است ؛ اگر كسى كار نخست را ترك گويد،
درست است كه يك كاستى جزئى و انـدك در كـمـالات روحـى او پـديد آمده ، ولى چنين كسى از سوى خردمندان
مورد نكوهش قرار نمى گـيـرد و بـه اوصـافـى چـون ( بـى عـاطـفـه ) ، ( جـانـى ) ( سنگدل ) و ( وظيفه نشناس
) متّهم نمى شود، برخلاف آن كس كه نسبت به مرگ و حيات همنوع خـود بـى تـفاوت است . او نه تنها در اين
دنيا سزاوار هر گونه توبيخ است ، بلكه در سراى بـاقـى نـيـز شـايـسـتـه دوزخ اسـت ، چرا كه ارزش
بسيار والايى را زير پا نهاده كه خداوند و خردمندان هرگز به پايمال شدنش ، رضايت نمى دهند.در مـيـان هـمـه ارزشـهـاى اخـلاقـى ، از جـمـله اخـلاق سـيـاسـى ، چـنـيـن نـوسـانـى وجـود دارد و
فـضـايـل اخـلاقـى گـرچـه بـطور مطلق ، زيبا و پسنديده اند، ولى در برابر يكديگر، نسبى بـوده ،
شـدّت و ضـعـف دارنـد و حـتـى بـرخـى را مـى تـوان فـداى بـرخـى ديـگـر كرد و همواره بايد( اهمّ) بر (
مهّم ) ترجيح يابد و بر ( اصول ) بيش از ( فروع ) تاءكيد شود.عناوين ارزشمندى چون ، امر به معروف و نهى از منكر، حفظ وحدت ، عزّت ، استقامت ، خيرخواهى ، رازدارى ،
تـولّى و تـبـرّى و تـاءليـف قـلوب ، بـه نظر ما در حيطه اخلاق سياسى ، از اولويت نخست برخوردار است
و سياستمداران نظام اسلامى حتما بايد بدان متصّف باشند كه به خواست خدا در اين فصل به تبيين آنها مى
پردازيم .
امر به معروف و نهى از منكر
( امـر به معروف و نهى از منكر) از اصولى ترين مسائلى است كه مسلمانان در همه صحنه هاى اجتماعى و سياسى، موظّف به رعايت آنند؛ مسؤ ولان و سياستمداران اسلامى اگر به چنين وظيفه اى اقدام نكنند در واقع ،
فلسفه حكومت را ناديده گرفته اند و مسؤ وليت خويش را زير پا نهاده اند.
تناسب امر به معروف و نهى از منكر با سياست
در ديدگاه اسلام ، ارتباط سياست با امر به معروف و نهى از منكر بديهى است و مى توان گفت ، لازم ومـلزوم يـكديگرند و اين اصل ارزشمند اسلامى ، بيش از آنكه يك وظيفه فردى به حساب آيـد، يـك اصـل
اجـتماعى و سياسى است و هر مسلمانى كه در وادى سياست گام زند، يا در پُستى اجـتـماعى قرار گيرد،
نخستين وظيفه او امر به معروف و نهى از منكر است . قرآن مجيد، اين وظيفه عمومى را چنين ترسيم مى كند: ( اَلَّذينَ اِنْ مَكَّنّاهُمْ فِى الْاَرْضِ اَقامُوالصَّلوةَ وَ اتَوُاالزَّكوةَ وَ اَمَرُوا
بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِالْمُنْكَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُالْاُمُورِ) (21)كـسانى كه اگر در زمين به آنان ، قدرت دهيم ، نماز را بر پاى دارند و زكات بپردازند و امر به معروف و
نهى از منكر كنند و پايان كارها از آن خداست .از سـوى ديـگـر، بـازدهـى اجـراى صـحيح امر به معروف و نهى از منكر چيزى جز نتيجه سياست اسلامى يعنى
تاءمين مصالح امّت و دفع فساد از جامعه اسلامى نخواهد بود. چنان كه امير مؤ منان صلوات الله عليه مى
فرمايد:( فـَرَضـَاللّهُ... الْاَمـْرَ بـِالْمـَعـْرُوفِ مـَصـْلَحـَةًلِلْعـَوامِّ وَالنَّهـْىَ
عـَنـِالْمـُنـْكـَرِ رَدْعـا لِلسُّفَهاءِ) (22)خداوند امر به معروف را براى (تاءمين ) مصلحت عمومى و نهى از منكر را براى طرد نابخردان ، واجب كرده
است .